بیکاری یک شاخص کلیدی اقتصادی است؛ زیرا توانایی یا عدم توانایی افراد را برای به دست آوردن شغل مولد و مشارکت در تولید ناخالص ملی نشان میدهد. تعداد بیشتر افراد بیکار در یک جامعه به معنای کاهش کل تولید اقتصادی آن است، به همین علت لازم است دولتها و جوامع به فکر کنترل بیکاری باشند و توجه بیشتری به اشتغال جوانان داشته باشند.
جالب است بدانید بیکاری انواع مختلفی دارد؛ مانند بیکاری فصلی، بیکاری اصطکاکی، بیکاری ساختاری و… با این حال، تعریف بیکاری شامل افرادی که به دلایلی مانند بازنشستگی، تحصیلات تکمیلی و معلولیت محیط کار را ترک میکنند، نمیشود. اگر قصد دارید با این مفهوم و دلایل شکلگیری آن بیشتر آشنا شوید و نرخ بیکاری در ایران را بدانید، تا پایان این مقاله از دانشگاه کسب و کار همراه ما باشید.
بیکاری چیست؟
بیکاری، به زبان ساده، به وضعیتی گفته میشود که فرد شغلی ندارد که از طریق آن درآمد کسب کند. علاوه بر این، یک شاخص اقتصادی است که تعداد افرادی را که بهطور فعال به دنبال کار هستند اما نمیتوانند شغلی پیدا کنند را اندازهگیری میکند.
پیامدهای بیکاری فراتر از مشکلات مالی است و بر جامعه و کل اقتصاد آن تأثیر میگذارد. برای رسیدگی موثر به این معضل مهم، سیاستگذاران و اقتصاددانان جامعه باید بهطور یکسان علل و اثرات بیکاری را درک کنند. درک آمار بیکاری بینش ارزشمندی در مورد سلامت بازار کار به دست میدهد و به سیاستگذاران امکان میدهد تا در مورد بیمه بیکاری و مزایای آن تصمیمات آگاهانه بگیرند.
بیکاری نشانهای از مشکلات اقتصادی است
کارگران بیکار باید حداقل در دوران بیکاری خود بتوانند سطح معیشتشان را حفظ کنند. این بدان معنی است که یک اقتصاد با نرخ بالای بیکاری، خروجی کمتری بدون کاهش متناسب در نیاز به مصرف اولیه دارد. بالا بودن مداوم نرخ بیکاری میتواند نشاندهنده مشکلات جدی در یک اقتصاد باشد و حتی منجر به ناآرامیهای اجتماعی و سیاسی شود.
از طرف دیگر، پایین بودن نرخ بیکاری نشان میدهد که به احتمال زیاد، اقتصاد نزدیک به ظرفیت کامل خود تولید میکند، خروجی را به حداکثر میرساند، باعث افزایش دستمزد میشود و در نهایت کیفیت سطح زندگی افراد را در طول زمان بالا میبرد.
با این حال، نرخ بیکاری بسیار پایین میتواند نشانه هشداردهندهای از یک اقتصاد overheated (داغ کرده)، فشارهای تورمی و شرایط سخت برای کسبوکارهایی باشد که به نیروی کار اضافی نیاز دارند.
انواع مختلف بیکاری
بیکاری یک مسئله پیچیده است که میتواند اشکال مختلفی داشته باشد. برای درک واقعی مفهوم آن، شناخت انواع مختلف بیکاری در جامعه مهم است. ما در این بخش از مقاله دانشگاه کسب و کار قصد داریم به تعریف انواع آن بپردازیم و ویژگیهای منحصربهفرد آن را بررسی کنیم:
1. بیکاری اصطکاکی (انتقالی)
بیکاری اصطکاکی زمانی اتفاق میافتد که افراد در حال گذر از یک شغل به شغل دیگر هستند یا به دنبال اولین شغل خود میگردند. این نوع بیکاری، موقتی بوده و به دلیل زمان موردنیاز برای جابهجایی افراد بین موقعیتهای شغلی مختلف به وجود میآید.
بیکاری اصطکاکی اغلب به عنوان یک نشانه مثبت در بازار کار تلقی میشود؛ زیرا نشان میدهد که افراد نسبت به یافتن فرصتهای شغلی جدید اطمینان دارند.
2. بیکاری پنهان
بیکاری پنهان وضعیتی است که در آن افرادی که عملاً بیکار هستند، مشغول به کار یا درگیر نوعی فعالیت به نظر میرسند. این امر میتواند به دلایل مختلفی رخ دهد، از جمله اینکه افراد شغلهای پارهوقت یا موقتی را برعهده بگیرند که به طور کامل از مهارتها و صلاحیتهای آنها استفاده نمیکند، یا افرادی درگیر کارهای غیررسمی یا زیرزمینی شوند که به رسمیت شناخته نمیشوند.
بیکاری پنهان همچنین میتواند زمانی رخ دهد که افراد درگیر فعالیتهایی باشند که جزو مشاغل سنتی به حساب نمیآیند (مانند کارهای داوطلبانه یا مراقبت از کودکان و سالمندان) اما به طور فعال به دنبال کار نمیگردند یا برای آن در دسترس نیستند. در این موارد، ممکن است افراد جزو آمار رسمی بیکاری محسوب نشوند و تصویری گمراهکننده از وضعیت واقعی بیکاری در اقتصاد ارائه دهند.
3. بیکاری ساختاری
بیکاری ساختاری ناشی از تغییرات در فناوری، جابهجاییهای صنعتی یا عدم تطابق مهارتها است. زمانی که پیشرفتهای فناوری، مشاغل خاصی را منسوخ میکند یا صنایع تغییرات قابلتوجهی را تجربه میکنند، ممکن است کارگران به دلیل نداشتن مهارت یا صلاحیتهای مرتبط، بیکار شوند.
غلبه بر بیکاری ساختاری بدون آموزش مجدد یا کسب مهارتهای جدید متناسب با تقاضاهای شغلی نوظهور، برای افراد میتواند چالشبرانگیز باشد.
4. بیکاری دورهای
بیکاری دورهای ناشی از نوسانات چرخه کسب و کار و شرایط کلی اقتصاد است. در دورههای رکود اقتصادی یا تورم، مشاغل ممکن است به دلیل کاهش تقاضا برای کالاها و خدمات، نیروی کار خود را کاهش دهند.
این امر منجر به بیکاری دورهای میشود؛ زیرا کارگران به دلیل عواملی خارج از کنترل خود اخراج میشوند. برعکس، در دورههای رشد و رونق اقتصادی، با افزایش استخدام در مشاغل، بیکاری دورهای تمایل به کاهش دارد.
5. بیکاری فصلی
بیکاری فصلی ناشی از تاثیرات الگوهای قابل پیشبینی مانند کارهای کشاورزی یا مرتبط با گردشگری است. برخی صنایع در زمانهای خاصی از سال، نوسانات فصلی در تقاضا برای نیروی کار را تجربه میکنند. برای مثال، کارهای کشاورزی ممکن است در فصل برداشت به نیروی کار اضافی نیاز داشته باشد، در حالی که مشاغل مرتبط با گردشگری در زمانهای اوج سفر رایجتر باشد. کارگران فصلی اغلب در زمانهایی که این صنایع وارد فصل رکود خود میشوند، با دورههایی از بیکاری موقت مواجه میشوند.
با درک دستهبندیهای مختلف از بیکاری، سیاستگذاران و اقتصاددانان میتوانند برای رسیدگی به چالشهای خاص مرتبط با هر نوع از آنها، استراتژیهایی توسعه دهند. این استراتژیها ممکن است شامل اجرای برنامههایی برای تسهیل انتقال شغلی، سرمایهگذاری در برنامههای آموزشی برای پر کردن شکاف مهارتی، یا اجرای سیاستهای اقتصادی به منظور ثبات بخشیدن به چرخههای کسب و کار باشد.
علل بیکاری چیست؟
عوامل موثر بر شکلگیری و گسترش بیکاری متفاوت است. مثلا بیکاری ناشی از تقاضای ناکافی، زمانی اتفاق میافتد که تقاضای کافی برای کالاها و خدمات وجود نداشته باشد؛ این امر منجر به کاهش استخدام توسط شرکتها میشود. این نوع بیکاری معمولاً در دورههای تورم یا رکود اقتصادی رخ میدهد؛ یعنی زمانی که مصرفکنندگان در مورد خرج کردن پول خود تردید دارند. وقتی مردم به اندازه کافی خرید نمیکنند، مشاغل نیز به تعداد زیادی کارگر برای تولید کالا یا ارائه خدمات نیاز ندارند. در نتیجه، آنها ممکن است کارمندان خود را اخراج کرده یا از استخدام کارکنان جدید خودداری کنند.
از سوی دیگر، بیکاری ساختاری ناشی از تغییرات بلندمدت در اقتصاد است که برخی از مهارتها را منسوخ میکند. این نوع بیکاری میتواند به دلیل عواملی مانند اتوماسیون هوشمند یا جهانی شدن رخ دهد.
پیشرفتهای تکنولوژی اغلب منجر به جابهجایی مشاغل میشود؛ زیرا ماشینها و رایانهها وظایفی را برعهده میگیرند که قبلا توسط انسانها انجام میشد. به طور مشابه، جهانی شدن به شرکتها این امکان را میدهد تا مشاغل را به کشورهایی با هزینه نیروی کار پایینتر برون سپاری کنند و افراد با مجموعهای خاص از مهارتها را بیکار کنند.
راهحلهای مقابله با بیکاری
مهم است که توجه داشته باشیم هر کدام از انواع بیکاری برای داشتن راهحلهای مؤثر، به رویکردهای سیاسی متفاوتی نیاز دارند. مثلا در مورد بیکاری ناشی از تقاضای ناکافی، تحریک تقاضای کل از طریق هزینههای دولتی میتواند به ایجاد مشاغل بیشتر کمک کند. این استراتژی ممکن است شامل سرمایهگذاری در پروژههای زیرساختی یا ارائه مشوقهای مالی به کسبوکارها برای گسترش و استخدام کارگران بیشتر باشد.
مقابله با بیکاری ساختاری، نیازمند تمرکز بر برنامههای بازآموزی و ابتکارات آموزشی است که افراد را به مهارتهای مرتبط با صنایع نوظهور مجهز میکند. دولتها میتوانند با مؤسسات آموزشی و سازمانهای خصوصی برای توسعه برنامههای آموزشی متناسب با نیازهای بازار کار همکاری کنند. به این ترتیب، افراد میتوانند مهارتهای لازم برای دریافت شغل در بخشهای روبهرشد را کسب کنند.
برای مبارزه با بیکاری ساختاری، دولتها همچنین میتوانند سیاستهایی را اجرا کنند که کارآفرینی و نوآوری را تشویق کند. با ایجاد محیطی که از ایجاد کسبوکارهای جدید پشتیبانی میکند، فرصتهای شغلی بیشتری ایجاد میشود. علاوه بر این، ارائه کمکهای مالی یا یارانه به صنایعی که در حال گذر از تحولات تکنولوژیکی هستند نیز میتواند به کاهش تأثیر اتوماسیون بر کارگران کمک کند.
محاسبه نرخ بیکاری و نرخ مشارکت نیروی کار
برای درک سلامت بازار کار و پویایی نیروی کار در یک اقتصاد، اقتصاددانان بر دو معیار کلیدی تکیه میکنند: نرخ بیکاری و نرخ مشارکت نیروی کار. این اقدامات بینش ارزشمندی در مورد وضعیت اشتغال در یک کشور ارائه میدهند.
نرخ بیکاری
نرخ بیکاری شاخصی حیاتی است که درصد افراد بیکار را نسبت به کل نیروی کار محاسبه میکند. این شاخص به عنوان معیاری از بیکاری در یک اقتصاد عمل میکند. برای محاسبه این نرخ، اقتصاددانان تعداد افراد بیکار را بر کل تعداد افراد در نیروی کار تقسیم کرده و حاصل را در ۱۰۰ ضرب میکنند. برای مثال، اگر ۱۰ میلیون نفر در نیروی کار باشند و ۱ میلیون نفر بیکار باشند، نرخ بیکاری به صورت زیر محاسبه میشود:
(۱۰۰۰۰۰۰ / ۱۰۰۰۰۰۰۰) × ۱۰۰ = ۱۰%
این بدان معناست که ۱۰ درصد از کسانی که به طور فعال در جستجوی کار در این اقتصاد خاص هستند، در حال حاضر بدون شغل هستند.
نرخ مشارکت نیروی کار
نرخ مشارکت نیروی کار معیار مهم دیگری است که نسبت جمعیت در سن کار افرادی را که شاغل هستند یا به طور فعال به دنبال شغل میگردند، اندازهگیری میکند. این معیار بینش خوبی در مورد تعداد افرادی که درگیر کار تولیدی هستند ارائه میکند.
برای محاسبه این نرخ، کل تعداد افراد در نیروی کار را بر جمعیت در سن کار (افراد بالای سن خاصی که واجد شرایط شرکت در فعالیتهای اقتصادی هستند) تقسیم کرده و حاصل را در ۱۰۰ ضرب میکنیم. برای مثال، اگر ۵۰ میلیون نفر در جمعیت در سن کار باشند و ۴۰ میلیون نفر جزء نیروی کار باشند، در این صورت:
(۴۰۰۰۰۰۰۰ / ۵۰۰۰۰۰۰۰) × ۱۰۰ = ۸۰%
این نشان میدهد که تقریباً ۸۰ درصد از افراد واجد شرایط برای شرکت در فعالیتهای اقتصادی، یا شاغل هستند یا به طور فعال به دنبال شغل میگردند.
اهمیت کدام یک بیشتر است؟
هر دو معیار اطلاعات ارزشمندی در مورد بازار کار یک اقتصاد ارائه میدهند. نرخ بیکاری به سیاستگذاران، اقتصاددانان و تحلیلگران کمک میکند تا سطح بیکاری در یک کشور را ارزیابی کنند. همچنین این امکان را به آنها میدهد تا اثربخشی سیاستها و ابتکارات اشتغال را در جامعه بررسی کنند.
از سوی دیگر، نرخ مشارکت نیروی کار، تمایل افراد به مشارکت فعال در فعالیتهای اقتصادی را روشن میکند. این عامل، بینشی در مورد عوامل اجتماعی مانند هنجارهای فرهنگی، سطوح تحصیلات، روندهای بازنشستگی و پویایی جنسیتی ارائه میدهد.
درک این نرخها به شناسایی مسائل بالقوه در بازار کار کمک میکند. برای مثال، نرخ بیکاری بالا ممکن است نشاندهنده کمبود فرصتهای شغلی یا رکود اقتصادی باشد. برعکس، نرخ پایین مشارکت نیروی کار ممکن است نشاندهنده موانعی باشد که مانع ورود یا ماندن گروههای خاصی در نیروی کار میشود.
با تجزیهوتحلیل این معیارها در طول زمان و مقایسه آنها در مناطق مختلف یا گروههای جمعیتی متفاوت، اقتصاددانان میتوانند روندها و الگوهایی را شناسایی کنند که به شکلگیری تصمیمات سیاستی به منظور بهبود نرخ اشتغال و ترویج رشد فراگیر کمک میکند.
نرخ بیکاری در ایران چقدر است؟
متاسفانه در ایران به دلیل اتخاذ سیاستهای نادرست و تورم اقتصادی، نرخ بیکاری زیاد است. چنانچه بیش از نیمی از فارغاتحصیلان دانشگاهی با مدارک کارشناسی و کارشناسی ارشد کاملا بدون شغل و درآمد هستند؛ در حالی که بیش از 70 درصد آنها در مشاغلی غیر از حوزه تخصصی خود فعالیت میکنند.
بر اساس جدیدترین امارهای منتشرشده، نرخ بیکاری در ایران حدود 8.1 درصد است. البته باید توجه داشت که در این آمار، مواردی مانند وضعیت شاغلان فصلی، نرخ بیکاری پنهان و بیکاری ساختاری مورد توجه قرار نگرفته است؛ بنابراین این آمار میتواند بالاتر از این عدد باشد.
تاثیر بیکاری بر فرد و جامعه
بیکاری میتواند تأثیرات قابلتوجهی بر افراد و کل جامعه داشته باشد. بیایید بررسی کنیم که چگونه بیکاری بر افراد و جامعه تأثیر میگذارد:
تأثیر بر فرد
تأثیرات فردی بیکاری شامل فشار مالی، کاهش عزت نفس، مشکلات سلامت روان و روابط متشنج ناشی از بیکاری طولانیمدت است. زمانی که فردی بیکار است، اغلب با مشکلات مالی مواجه میشود.
بدون درآمد ثابت، برآورده کردن نیازهای اولیه مانند مسکن، غذا و مراقبتهای بهداشتی به امری چالشبرانگیز تبدیل میشود. به این ترتیب، ناتوانی در تأمین معاش برای خود یا خانواده میتواند منجر به استرس و اضطراب شود و به مشکلات جدیتری مانند افسردگی، بیماریهای قلبی، نققص سیستم ایمنی بدن و بیماری ام اس منجر شود.
از دست دادن هویت فردی
بیکاری و از دست دادن شغل همچنین میتواند بر عزت نفس فرد تأثیر بگذارد. بسیاری از افراد احساس هدفمندی و هویت خود را از کارشان به دست میآورند. زمانی که این حس به طور ناگهانی از بین میرود، ممکن است احساس بیارزشی به وجود آید. این امر میتواند بیشتر به مشکلات سلامت روان مانند افسردگی و کاهش اعتماد به نفس دامن بزند.
بیکاری طولانیمدت میتواند روابط با خانواده و دوستان را نیز تحت تاثیر قرار دهد. فشار مالی همراه با پریشانی عاطفی میتواند منجر به درگیری در درون خانه شود. علاوه بر این، فشار ناشی از بیکاری برای مدت طولانی ممکن است باعث ایجاد تنش بین زوجین یا حتی منجر به طلاق یا جدایی شود.
تأثیر بر جامعه
تأثیرات اجتماعی بیکاری شامل کاهش مصرفکنندگان، افزایش هزینههای دولت برای برنامههای رفاه اجتماعی، ناآرامیهای اجتماعی بالقوه و کاهش بهرهوری افراد است. زمانی که تعداد زیادی از افراد بیکار هستند، نرخ خریدوفروش و مصرف مصرفکنندگان کاهش مییابد. افرادی که بیکار هستند، بودجه محدودی برای خریدهای غیرضروری در اختیار دارند؛ در نتیجه، کسبوکارها از کاهش تقاضا برای کالاها و خدمات رنج میبرند.
افزایش بیکاری با افزایش فشار بر منابع دولتی همراه است؛ زیرا افراد بیشتری برای ادامه زندگی به برنامههای رفاه اجتماعی دولت متکی خواهند شد. دولتها باید بودجه بیشتری را به سمت بیمههای بیکاری و سایر برنامههای حمایتی برای کمک به افراد بیکار اختصاص دهند. این هزینه اضافی، بر بودجه عمومی فشار وارد میکند.
در دوران رکود اقتصادی با نرخ بالای بیکاری (مانند رکود بزرگ)، جوامع ممکن است با ناآرامیهای اجتماعی نیز مواجه شوند. از دست دادن شغل اغلب منجر به سرخوردگی در بین مردمی میشود که احساس میکنند دولت به آنها پشت کرده است. این نارضایتی میتواند در اعتراضات یا حتی اشکال شدیدتر ناآرامیهای اجتماعی بروز کند.
بیکاری همچنین تأثیر منفی بر بهرهوری دارد. زمانی که افراد بیکار هستند، مهارتها و استعدادهایشان بدون استفاده میماند. این پتانسیل بلااستفاده مانع رشد و توسعه اقتصادی کشور میشود. علاوه بر این، کاهش درآمد افراد بیکار، درآمد مالیاتی دولتها را کاهش میدهد و فشار بیشتری بر بودجه عمومی وارد میکند.
سخن پایانی
بیکاری یکی از مشکلات اساسی و معضلهای مهم امروز در ایران و سایر کشورهای دنیا میباشد. این مفهوم، نوعی شاخص اقتصادی است که تعداد افرادی که در سن کار کردن هستند اما شغل ندارند را مشخص میکند. بیکاری میتواند انواع مختلفی داشته باشد؛ مثلا اگر کارگران در یک دوره از سال کار داشته باشند و در دورهای دیگر بیکار باشند، در گروه بیکاری فصلی قرار میگیرند. بیکاریهایی که ناشی از پیشرفت تکنولوژی و نیاز به مهارتهای پیشرفتهتر است نیز بیکاری ساختاری نامیده میشود. برای کنترل هر کدام از این موارد، اقتصاددانان و سیاستگذاران باید رویکرد خاصی در نظر بگیرند تا از شکلگیری بحرانهای جدیتر جلوگیری کنند.
ما در این مقاله از دانشگاه کسب و کار به تعریف بیکاری و انواع آن پرداختیم. سپس روشهای مقابله با آن و تاثیرات فردی و اجتماعی آن را بررسی کردیم. نظر شما درباره نرخ بیکاری در ایران چیست؟ فکر میکنید آمار بیکاری در کشور ما چقدر است؟ نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.