درمان شوپنهاور یک کتاب مهم اثر اروین یالوم و ترکیبی جالب از داستان، فلسفه و روانشناسی است. این کتاب نخستین بار در سال 2005 به زبان انگلیسی منتشر شد. یالوم که یک روانکاو و نویسنده آمریکایی است، در این اثر داستان روانکاوی به نام ژولیوس هرتزفلد را روایت میکند که در چند قدمی مرگ قرار دارد. در این میان با زندگی یکی از بیماران او به نام فیلیپ نیز آشنا میشویم که سالها پیش درمان نشد و اکنون معتقد است که از طریق عقاید شوپنهاور (فیلسوف آلمانی) بهبود یافته است!
شما با خواندن کتاب درمان شوپنهاور، ضمن مطالعه یک داستان روانشناسی جذاب، با عقاید شوپنهاور آشنا میشوید. علاوه بر این میتوانید از روند جلسات و گروههای رواندرمانی آگاه شوید و به اهمیت آن پی ببرید. ما در این مقاله از دانشگاه کسب و کار به معرفی این کتاب خواندنی پرداختیم و برخی از مباحث مهم آن را بررسی کردیم. پس تا پایان مقاله همراه ما باشید تا بدانید آیا خواندن آن را به شما پیشنهاد میکنیم یا خیر؟!
معرفی کتاب درمان شوپنهاور
اروین دیوید یالوم استاد بازنشسته روانپزشکی در استنفورد است که تاکنون آثار داستانی و روانشناسی متعددی نوشته است. او یکی از پایهگذاران روانشناسی اگزیستانسیال یا هستیگرا محسوب میشود. یالوم در سال 2002 جایزه انجمن روانپزشکی آمریکا را دریافت کرد؛ با این حال بخش عمده فعالیتهای او در حوزه نویسندگی و نگارش کتاب است.
او کتاب درمان شوپنهاور را نخستین بار در سال 2005 منتشر و در آن دو مبحث مهم روانشناسی، یعنی گروهدرمانی و اگزیستانسیال را با یکدیگر تلفیق کرد. اروین یالوم در مصاحبهای درباره این کتاب گفت:
«میخواستم نه تنها قهرمان داستان من با مرگ خویش کنار بیاید، بلکه به مراجعان خود نیز کمک کند تا با مرگ مواجه شوند. دلیل انتخاب و معرفی موضوع مرگ در فرایند رواندرمانی به سالهایی باز میگردد که با بیماران سرطانی درمانناپذیر کار میکردم. یکی از بیمارانم میگفت ” سرطان، روانرنجوری را شفا میبخشد”. اما افسوس که انسان باید تا لحظات آخر زندگی، هنگامی که بدنش مورد تهاجم سرطان قرار میگیرد، منتظر بماند تا بیاموزد چگونه زندگی کند.»
خلاصه کتاب
داستان کتاب درمان شوپنهاور از آنجا شروع میشود که ژولیوس هرتزفلد، رواندرمانگر برجسته، متوجه میشود که تنها یک سال از زندگیاش باقی مانده است. او متوجه میشود که بهترین راه برای گذراندن زمان باقی مانده خود این است که به انجام کاری که بیشتر دوست داشته، یعنی روان درمانی، بپردازد.
در ادامه، با فیلیپ اسلیت آشنا میشویم که یک محقق از راه دور و از بیماران سابق ژولیوس است. او از علاقهمندان به شوپنهاور است و میخواهد مشاور فلسفی شود. ژولیوس به فیلیپ به عنوان یک هدف برای قدرتهای درمانی موفق خود نیاز دارد.
فیلیپ به گروه درمانی ژولیوس میپیوندد، اما گروه را با اصرار خود بر هم میریزد. زیرا معتقد است که تنها چیزی که آنها نیاز دارند، فلسفه شوپنهاور بدبین است؛ بنابراین، از طریق فیلیپ و ژولیوس، رمان برخوردی غیرممکن اما باورپذیر را رقم میزند که «شوپنهاور» (فیلیپ) به درمان گروهی با «اروین یالوم» (ژولیوس) میرسد.
بررسی زندگی آرتور شوپنهاور
همانطور که داستان پیش میرود یالوم زندگینامه روانشناختی خود از آرتور شوپنهاور را بررسی میکند. این فصلها داستان رمان را تقویت میکنند و در نوع خود جالب هستند. شوپنهاور معمولاً توسط افراد بسیاری مورد انتقاد قرار میگیرد اما تصویر یالوم از او، در عین همدردی و عمیق بودنش تازه و بدیع است.
آرتور شوپنهاور در سال 1788 در خانوادهای سختگیر به دنیا آمد که توسط پدر جدیاش اداره میشد. سرنوشت او این بود که تجارت قدیمی خانوادگی را در اختیار بگیرد. آرتور مشتاق بورسیه تحصیلی بود؛ اما برای تجارت نیز آماده بود. در نهایت پیشنهاد یک سفر بزرگ به اروپا (چیزی که شوپنهاور نمیتوانست رد کند) سرنوشت او را رقم زد.
هنگامی که شوپنهاور به سن هفده سالگی رسید، پدرش را در اثر خودکشی از دست داد. مادر او نیز پس از مدتی ازدواج کرد و فرزندش را رها کرد. این عوامل موجب شد که بعدها افکار خاصی در ذهن شوپنهاور شکل بگیرد؛ او با زنها مخالف بود و نسبت به جهان هستی احساس بدبینی و منفیگرایی داشت.
شوپنهاور در تمام دوران کودکی و نوجوانی خود برای رسیدن به آزادی تلاش کرد. سرانجام او تبدیل به دانشمندی شد که همیشه دوست داشت باشد؛ اما هرگز واقعاً آزاد نبود، حداقل در ارتباط با دیگران.
مفاهیم اصلی کتاب درمان شوپنهاور
همانطور که ممکن است از رویکرد یالوم به گروه درمانی انتظار داشته باشید، در کتاب درمان شوپنهاور نیز در مورد “تمرکز بین فردی” چیزهای زیادی وجود دارد. مثلا وقتی در کتاب، فیلیپ و ژولیوس در مقابل یکدیگر قرار میگیرند، تأثیر نیچه بر یالوم آشکار میشود. جایی که پاسخ شوپنهاور به زندگی «غلبه زاهدانه بر میل» است، پاسخ نیچه تأییدکننده زندگی است.
نیچه ما را به چالش میکشد که «به گونهای زندگی کنیم که اگر به ما این فرصت داده شود که زندگی خود را دوباره و دوباره دقیقاً به همان شیوه زندگی کنیم، بگوییم بله». در حالی که یالوم آشکارا با پاسخی زاهدانه به زندگی مخالف است. برخلاف آن، یالوم به مقدار زیادی برای آنچه شوپنهاور برای گفتن دارد، ارزش قائل است.
او در بخشهای متعددی از کتاب، شوپنهاور را ستایش میکند و او را به عنوان یکی از شخصیتهای اصلی داستان خود قرار میدهد. سپس با نقل داستان زندگی شوپنهاور، تلاش میکند منشا افکار و عقاید او را مشخص کند. بر این اساس، کتاب درمان شوپنهاور مانند یک کتاب تاثیرگذار و احساسی است که مفاهیم روانشناسی را بررسی میکند. همچنین گواهی خوبی بر این باور نویسنده است که هر یک از ما باید در آرزوی «آفرینش فراتر از خود» باشیم. برخی از دیگر مفاهیم مهم این کتاب شامل موارد زیر است:
1. لذت بردن از زندگی در لحظه
در مرکز داستان، دکتر ژولیوس هرتسفلد روانکاو در اواسط دهه شصت زندگی است که به سرطان پوست مبتلا شده است. هنگامی که او متوجه میشود فقط یک سال دیگر زنده است، زندگی خود را ارزیابی میکند و متوجه میشود که قبلاً قلههای زندگی خود را پشت سر گذاشته؛ اما متوجه آن نشده است.
ژولیوس همیشه فکر میکرد که بهترین سالهای زندگیاش هنوز در راه است. او به کارهای زندگی خود فکر میکند و از خود میپرسد که آیا توانسته به بیمارانش به ویژه آنهایی که به درمان پاسخ ندادهاند، کمک کند یا خیر. سپس به یاد یکی از بیمارانش به نام فیلیپ میافتد. فردی که چند سال روان درمانی برایش موفقیتآمیز نبود و نتوانست درمان شود؛ سپس با او تماس میگیرد.
2. تکیه بر عقاید آرتور شوپنهاور برای رواندرمانی گروهی
فیلیپ یک فرد ضداجتماعی است و مهارتهای مردمی ناچیزی دارد. او عقیده دارد با خواندن آثار برخی از فیلسوفان بزرگ، مانند شوپنهاور، خود را شفا داده است. فیلیپ به ژولیوس پیشنهاد میکند که فلسفه شوپنهاور را به مراجعهکنندگان خود آموزش دهد و سپس نتایج آن را مشاهده کند؛ زیرا او به عنوان یک درمانگر، واجد شرایط خواهد بود. در مقابل، ژولیوس نیز اصرار دارد که فیلیپ ضداجتماعی باید هفتهای یک بار به جلسه گروه درمانی او بپیوندد.
کتاب درمان شوپنهاور در ادامه، گزیدههایی از جلسات گروهی و تفکرات فیلیپ و جولیوس و گهگاهی دیگر اعضا را ارائه میکند. سپس در فصل دوم کتاب، اطلاعات بیوگرافی و آموزههای فلسفی آرتور شوپنهاور را بررسی میکند. به این ترتیب خواننده با مطالعه آن، به نوعی هم میتواند از روند جلسات گروهدرمانی آگاه شود و هم زندگینامه و افکار شوپنهاور را در کنار تاثیرات آن بر زندگی افراد مطالعه کند.
3. زندگینامه آرتور شوپنهاور
دکتر یالوم به طرز مبتکرانهای فصلی از زندگی شوپنهاور را در کنار هر فصلی قرار میدهد که داستان را به پیش میبرد؛ بنابراین به خواننده اجازه داده میشود تا به شیوهای نسبتاً بی دردسر با یک فیلسوف بدبین اروپایی آشنا شود.
ما میدانیم که شوپنهاور مردی بدبخت، نامنظم، تحقیرکننده، متنفر از زنها و بدبین بود. راهحل او برای معضلات اساسی وجودی در شرایط زندگی انسانی، اجتناب از تمام دلبستگیها و عقبنشینی به سمت کنارهگیری اسکیزوئید از زندگی بود. شوپنهاور نیز مانند روانکاوان امروزی، مشکلات ذاتی امیال انسان را هدف قرار داد.
یالوم با تکیه بر این عقاید در کتاب درمان شوپنهاور نشان میدهد که “آیا این افکار درست است یا خیر؟ و اینکه باید برای حل چنین مشکلاتی در زندگی چه اقداماتی انجام داد؟”
چرا کتاب درمان شوپنهاور را بخوانیم؟
اروین دی یالوم یک روانپزشک و رماننویس آمریکایی است که علاقه زیادی به فلسفه دارد. او تاکنون آثار روانشناسی – فلسفی متعددی نگارش کرده است. از مشهورترین آنها میتوان به کتاب وقتی نیچه گریست، رواندرمانی اگزیستانسیال، مسئله اسپینوزا، دروغگویی روی مبل و… اشاره کرد.
او در کتاب درمان شوپنهاور از دید تازهای به مسئله امیال انسان مانند شهوت میپردازد و مسائلی چون تاثیرات گروهدرمانی، زندگینامه شوپنهاور و عقاید بدبینانه او به زندگی را بررسی میکند. برخی از دلایلی که میتواند شما را به خواندن این کتاب ترغیب کند به این ترتیب است:
موجب آشنایی شما با جلسات رواندرمانی گروهی میشود
بخش زیادی از کتاب، شرح جلسات گروه رواندرمانی است؛ بنابراین اگر میخواهید رمانی در مورد جلسات روانشناسی گروهی بخوانید، کتاب درمان شوپنهاور برای شماست. این گروه جایی است که در آن، بحث و گفتگو با جولیوس انجام میشود. او اصرار دارد که مسیر رسیدن به یک زندگی خوب از طریق روابط جنسی بی حدومرز طی میشود.
فیلیپ از فلسفه شوپنهاور (و بودا) پیروی میکند که براساس آن، میل (از جمله میل به دوستی) منجر به رنج میشود و یک زندگی خوب از رهایی احساسات و دوستی ناشی میشود.
شما را با زندگی آرتور شوپنهاور آشنا میکند
یکی دیگر از بخشهای مهم و بسیار خواندنی کتاب درمان شوپنهاور، زندگینامه شوپنهاور است که ایدههای او و بسیاری از نوشتههای او را در بر میگیرد. شوپنهاور به این معروف است که فیلسوف بدبینی بود و از بیرون زندگی نکبتباری داشت. او هرگز همسر، شغل، دوست و حتی خانهای برای خود نداشت. او تنها در خانهها زندگی میکرد، دائم عصبانی بود و نسبت به مادر و خواهرش احساس تنفر میکرد.
شوپنهاور کتاب بزرگ خود «جهان همچون اراده و تصور» را در طول سالها نوشت؛ اما تنها چند نسخه از آن را فروخت. در واقع، شهرت شوپنهاور تا پایان عمر او به دست نیامد، اما تأثیر او بر افرادی چون؛ نیچه، واگنر، تولستوی، فروید، ملویل، ویتگنشتاین، پروست و بسیاری دیگر بسیار زیاد بوده است.
با افکار و روند درمان یک بیمار ذهنی به نام فیلیپ آشنا میشوید
فیلیپ در کتاب یالوم، یک نسخه کالیفرنیایی قرن بیستم از شوپنهاور است که خودش چیزی شبیه به یک معتاد روابط جنسی بود. فیلیپ نوشتههای شوپنهاور را میخواند و سپس شروع به زندگی کردن مانند او میکند؛ به تنهایی بدون هیچ دوستی و جدا از نویسندگان بزرگ گذشته.
او با اشتیاق وارد گروه رواندرمانی نمیشود؛ بلکه صرفاً برای انجام دستور ژولیوس، تحت نظارت او و برای کسب درآمد به عنوان یک درمانگر، وارد گروه میشود. او علاقهای به شفا دادن افراد ندارد، بلکه صرفاً به دنبال راهی برای کسب درآمد است. شما با خواندن این کتاب به خوبی میتوانید با افکار یک بیمار ذهنی آشنا شوید و در پایان ببینید که آیا میتواند درمان شود یا به همان شیوه به زندگی خود ادامه میدهد!
نقلقولهایی از شخصیتهای کتاب اروین یالوم
تا این بخش از مقاله دانشگاه کسب و کار با کتاب درمان شوپنهاور و مضامین کلی آن آشنا شدید. اکنون قصد داریم در این بخش نقلقولهایی از شخصیتهای کتاب را نقل کنیم تا شما را بیشتر با محتوای کتاب درمان شوپنهار و افکار شخصیتهای آن آشنا کنیم:
← دلبستگیها اجزای ضروری یک زندگی کامل هستند. و اجتناب از آنها به دلیل رنجهای پیشبینی شده، دستور مطمئنی برای زنده ماندن در مدتی محدود است.
←افراد، سازنده محیط اجتماعی خود هستند و روابط انسانی همیشه متقابل است.
← هر چه فرد وابستگیهای بیشتری داشته باشد، زندگی سنگینتر میشود و زمانی که از آن وابستگیها جدا میشود، رنج بیشتری را تجربه میکند. شوپنهاور و بودیسم هر دو معتقدند که فرد باید خود را از وابستگیها رها کند.
←من آرزو دارم چیزی جز آزادی دنبال کردن چیزهایی که واقعا برایم مهم است به دست بیاورم: کتاب خواندن، تفکر، مراقبه، موسیقی، شطرنج، پیادهروی و…
ادامه نقلهایی از کتاب درمان شوپنهاور
← فقط زمان حال است که باید در آن ساکن شویم. دیروز و فردا وجود ندارد. خاطرات گذشته یا آرزوهای آینده فقط باعث ایجاد ناراحتی میشود. مسیر آرامش در مشاهده زمان حال و اجازه دادن به آن برای شناور شدن بدون مزاحمت در رودخانه آگاهی ما نهفته است.
←هر چه انسان بیشتر از خود انتظار داشته باشد، کمتر از دیگران میخواهد.
← ما باید برای خواستههای خود حدی قائل شویم، خواستههای خود را مهار کنیم و خشم خود را فرو بنشانیم. همیشه به این نکته توجه داشته باشیم که فرد تنها میتواند به سهم بینهایت کوچکی از چیزهایی که ارزش داشتن را دارند دست یابد.
←روابط اولیه من با متفکران بزرگی است که هر روز مطالعه میکنم. من از درهم ریختن ذهنم با روزمرگیها پرهیز میکنم و از طریق گوش دادن به موسیقی تمرین فکری روزانه دارم.
سخن پایانی
کتاب درمان شوپنهاور یکی از آثار مشهور و پرفروش نویسنده آمریکایی اروین دی یالوم است. یالوم استاد و روانپزشک آمریکایی است که بیشتر به دلیل نگارش آثار داستانی – روانشناسی مانند؛ وقتی نیچه گریست، مسئله اسپینوزا، خیره به خورشید نگریستن و… مشهور است. او در این کتاب به سراغ فیلسوف بدبین آلمانی، آرتور شوپنهاور رفته است تا اینبار از دیدگاه او به زندگی و مسائل مختلف آن نگاه کند. شما با مطالعه این اثر میتوانید با زندگینامه شوپنهاور آشنا شوید و در عین حال از یک داستان جذاب روانشناسی لذت ببرید.
ما در این مقاله از دانشگاه کسب و کار به معرفی این کتاب پرداختیم. در پایان نیز نقلقولهایی از آن گلچین کردیم که خواندن آن خالی از لطف نیست. نظر شما درباره کتاب درمان شوپنهاور چیست؟ اگر این کتاب را مطالعه کردهاید، برایمان بنویسید که چه نکاتی از آن یاد گرفتید؟ خواننده نظرات ارزشمند شما هستیم.