خودشیفتگی یا نارسیسیسم یک مسئله روانشناختی است که برخی از افراد با آن مواجه هستند. خودشیفتگی به معنای تمرکز بیش از حد بر خود، عدم توجه به نیازها و احساسات دیگران و عدم توانایی در سازگاری با محیط اطراف است. این وضعیت میتواند منجر به اختلالات روانی و اجتماعی شود و باعث کاهش کیفیت زندگی فرد میشود.
عوامل مختلفی میتوانند به نارسیسیسم منجر شوند، از جمله نقص در تربیت کودک، تجربههای ناخوشایند گذشته، اضطراب و استرس زیاد، و عدم اعتماد به نفس. همچنین، عوامل فرهنگی و اجتماعی نیز میتوانند نقشی در خودشیفتگی ایفا کنند.
برای افزایش اعتماد به نفس و کاهش خودشیفتگی، میتوان روشهای مختلفی را امتحان کرد که میتوانید با مطالعه این مقاله در دانشگاه کسب و کار با تمام این روشها آشنا شوید.
توضیح کاملی از اختلال شخصیت خودشیفتگی
افرادی که به خودشیفتگی مبتلا هستند، به طور عمده الگویی مشخص از بزرگمنشی را در رفتار خود نشان میدهند. آنها اغلب تمرکز خود را بر روی ایدهها و تصورات موفقیت و قدرت قرار میدهند، اما در واقعیت، این افراد اغلب از خودشان خوششان نمیآید. این به این معنی است که آنها نمیتوانند به طور واقعی دیگران را دوست بدارند.
احساس شرم و ترس از نقدهای دیگران بر افراد خودشیفته تاثیر دارد و همیشه به تعریف و تحسین دیگران نیاز دارند. برای حفظ و نگهداری از نفسی که آسیبپذیر است، آنها به مکانیسمهای مختلفی از جمله سو استفاده از دیگران روی آورده و سعی میکنند از این طریق از خودشان محافظت کنند.
ایگو چیست؟
ایگو (Ego) در مفهوم روانشناسی یکی از سه عنصر اصلی در ساختار شخصیت انسان است، که از دیدگاه نظریههای روانشناسی ایدهآلیست. این سه عنصر توسط زیگموند فروید شامل اید (Id)، سوپر ایگو (Superego) و ایگو (Ego) میباشند.
ایگو نقش مهمی در تنظیم تعامل بین اید و سوپر ایگو دارد. به عبارت ساده، اید نمایانگر نیازها و آرزوهای بدنی و ناخودآگاه انسان است، سوپراگو نمایانگر اصول اخلاقی و ارزشها است که از سوی جامعه و فرهنگ به فرد آموخته میشود و ایگو وسیلهای است که تلاش میکند تعادل و تطابقی بین نیازهای ناخودآگاه اید و تضمین اطلاعات اخلاقی سوپراگو ایجاد کند.
به عبارت دقیقتر، ایگو وظیفه دارد تنظیم و تعادل بین نیازها و آرزوهای ناخودآگاه اید و مقررات اخلاقی و اجتماعی سوپر ایگو باشد تا به صورت مناسب در جامعه عمل کند. ایگو در مواجهه با نیازها و محدودیتهای محیطی، تصمیمگیریهایی اتخاذ میکند که نه تنها نیازهای اید را تامین میکند، بلکه با توجه به اصول اخلاقی و ارزشها، راهحلهایی پذیرفتنی برای تطابق با جامعه ارائه میدهد.
تفاوت ایگو با خودشیفتگی در چیست؟
ایگو (Ego) و خودشیفتگی (Narcissism) دو مفهوم متفاوت در زمینههای مختلف، به ویژه روانشناسی، هستند.در ادامه تفاوتهای اصلی بین ایگو و خودشیفتگی را توضیح میدهم:
1. ایگو (Ego):
- ایگو بخشی از ساختار شخصیت انسان است و در روانشناسی ایدهآلیسم (Psychoanalysis) توسط زیگموند فروید مطرح شده است.
- ایگو وظیفه تعادل و تطابق بین نیازهای ناخودآگاه اید (Id) و اصول اخلاقی و ارزشها سوپرایگو (Superego) را دارد.
- ایگو در تلاش است تا تعامل مناسبی بین اید و سوپراگو ایجاد کند تا شخص به طور مناسب در جامعه عمل کند.
2. خودشیفتگی (Narcissism):
- خودشیفتگی یک ویژگی روانی است که به معنای عشق یا تمرکز بیش از حد بر روی خود و توجه ویژه به نیازها، آرزوها، و افکار شخصی خود است.
- افراد خودشیفته عمدتا به موفقیت و تاکید بر خودشان تمرکز دارند و اغلب از دیگران تعریف و تحسین میخواهند.
- خودشیفتگی میتواند به صورت متناسب با شخصیت فرد وجود داشته باشد و در برخی موارد نیاز به مراقبتهای روانی داشته باشد، اما به طور کلی یک ویژگی روانی است و نه بخشی از ساختار شخصیت.
بنابراین، ایگو و خودشیفتگی دو مفهوم متفاوت هستند، و ایگو بیشتر به عنوان یک جزء از ساختار شخصیت در روانشناسی مطرح میشود، در حالی که خودشیفتگی به عنوان یک ویژگی رفتاری و شخصیتی بیشتر به تمرکز بر خود اشاره دارد.
معرفی گروههای اصلی خودشیفتگی
محققان چهار دسته مختلف از خودشیفتگی یا نارسیسیسم را تشخیص دادهاند. هر دسته از افراد سعی در حفظ احساس درونی خود دارند، اما با رفتارهای مختلفی این کار را انجام میدهند. هر یک از این گروهها دارای شش زیرگروه هستند که تعیین میکنند چگونه این ویژگیها از دید دیگران ظاهر میشوند.
باید به یاد داشت که افراد خودشیفته ممکن است به ندرت تنها در یک گروه از انواع خودشیفتگی قرار گیرند. همچنین، همانند مسائل دیگر در زندگی، مواردی وجود دارد که در آنها افراد خودشیفته ممکن است ویژگیهای بیش از یک گروه خودشیفتگی را داشته باشند. در ادامه هر چهار گروه را بطور کامل معرفی میکنم:
افراد خودشیفته کلاسیک:
افرادی که به دستهی خودشیفتگی کلاسیک تعلق دارند، در واقع معمولیترین نوع خودشیفتگی هستند که بیشتر مردم وقتی از خودشیفتگی حرف میزنند، به ذهنشان میآیند. آنها به عنوان افرادی با عملکرد بالا، خودنمایی و بزرگمنش معروف هستند.
این افراد برای جلب توجه، رفتارهایی نشان میدهند که توجه به خود را جلب کنند. آنها دستاوردهای خود را بزرگنمایی میکنند و احساس میکنند که لایق تعظیم ویژهای هستند. همچنین، انتظار دارند که دیگران در برابر آنها احترام قائل شوند و اقدام به تعظیم و ستایش آنها کنند.
افراد خودشیفته کلاسیک، واقعا تنها خودشان مهم هستند. اگر مکالمه مربوط به آنها نباشد، به سرعت علاقهشان به آن مکالمه کاسته میشود. آنها سعی میکنند خود را متقاعد کنند که از دیگران برتر هستند، اما به طرز عجیبی احتیاج دارند که احساس مهم بودن کنند.
افراد آسیب پذیر:
دومین گروه اصلی از انواع خودشیفتگی، خودشیفتگان آسیبپذیر هستند که گاها با نامهای خودشیفتگی شکننده، جبرانگرا، و گنجهای شناخته میشوند.
افراد آسیب پذیر همچنان احساس برتری نسبت به اکثر افراد را دارند، اما از تمرکز بر خودشان و قرار گرفتن در مرکز توجه فرار میکنند. خودشیفتگان ترجیح میدهند به جای این که از دیگران انتظار برخورد ویژه با خود داشته باشند، خودشان را به افراد خاصی منسوب کنند.
خودشیفتگان آسیبپذیر معمولا سعی دارند ترحم دیگران را به خود جلب کنند و گاهی با سخاوتمندی بیشازاندازه اقدام به چاپلوسی و پیروی از دیگران میکنند. همه این اقدامات به منظور دریافت توجه و تحسین لازم برای افزایش ارزشمندی خود است.
افراد خودشیفته اجتماعی:
سومین گروه اصلی از خودشیفتگی، خودشیفتگان اجتماعی هستند. تشخیص این گروه ابتدا کمی مشکل است چرا که آنها به بهبود جایگاه خود از طریق ارتقا تعهد به دیگران و پیشرفت در ارتباطات اجتماعی متمرکز هستند.
آنها معمولا به خیریهها کمک میکنند، درباره کمکهای خود بیشازاندازه افتخار میکنند، و به طور داوطلبانه وقت خود را برای کمک به دیگران صرف میکنند. آنها ممکن است در مورد ماموریتهای زندگیشان با شور و اشتیاق صحبت کنند و به دنبال تغییر دادن دنیا باشند.
با وجود این فروتنی ظاهری، افراد خودشیفته اجتماعی به شدت به دنبال تایید شدن از طریق فعالیتهای اجتماعی خود هستند. آنها به طور ناخودآگاه احساس مالکیت نسبت به خیریه یا اهداف اجتماعی خود دارند و معمولا بیش از اندازه به دنبال این هستند که دیگران آنها را تایید و تحسین کنند. واقعیت این است که مشارکت اجتماعی آنها بیشتر به منظور تایید شدن و جبران کمبود عزت نفس است تا به عنوان ماموریت اصلی برای تغییر دنیا.
افراد خودشیفته بدخیم:
در انواع شخصیت خودشیفته، گروه چهارم و آخرین گروه خودشیفتگان بدخیم هستند. افراد خودشیفته بدخیم در این گروه به طرز شدیدی به سو استفاده از دیگران پرداخته و از آنها برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکنند. افراد خودشیفته سمی معمولا به منظور کسب لذت شخصی از دیگران استفاده میکنند. آنها دارای ویژگیهایی مثل شکاکیت و تمایل به رفتارهای ضداجتماعی هستند که در گروههای دیگر خودشیفتگی وجود ندارد.
این افراد به دستیابی به هدف اصلیشان، که کنترل و حکمفرمایی بر دیگران است، پرداخته و ممکن است در این راه بسیار بیرحم باشند. افراد خودشیفته سمی تمایل به رفتارهای تخریبی و تعارضی دارند و بدترین امر این است که به ندرت نسبت به اعمال و تصمیمات خود ابراز پشیمانی میکنند.
معرفی کامل زیر گروه نارسیسیسم
همانطور که پیشتر گفتم، در هر یک از انواع خودشیفتگی، زیرگروههایی وجود دارند که نحوه ظاهر شدن این ویژگیها از دید دیگران مشخص میشود. اولین زیرگروه نشان میدهد که افراد خودشیفته از چه راههایی برای برطرف کردن نیازهای خود استفاده میکنند. آیا آنها در زیرگروه آشکار و قابل مشاهدهاند و از راههایی استفاده میکنند که برای دیگران آشکار و تشخیصپذیر هستند، یا در زیرگروه پنهان و مخفیانهاند و از راههایی استفاده میکنند که نهفتهتر و مخفیانهتر هستند؟ برای شناخت بهتر افراد نارسیسیسم زیر گروه ها را بطور کامل مطالعه کنید.
معرفی زیر گروه اول: پنهان یا آشکار
میدانیم که خودشیفتهها تمایل دارند به دیگران آسیب بزنند و آنها را اذیت کنند. افراد خودشیفته آشکار این کار را به صورت روشن و غیرقابل انکار انجام میدهند، در حالی که در خودشیفتگی پنهان،این افراد رفتارهای پرخاشگر دارند. خودشیفتگان پنهان ممکن است از دیگران به نحوی سو استفاده کنند که آنها این مسئله را متوجه نشوند یا با استفاده از تاکتیکهای خود، وقوع اتفاق را انکار کنند.
بنابراین میتوان گفت که خودشیفتگان کلاسیک و اجتماعی، همیشه رفتار آشکار دارند. اما در خودشیفتگی بدخیم، افراد میتوانند یکی از دو حالت رفتاری را داشته باشند.
زیر گروه دوم: فکری یا جسمی
دومین زیرگروه در خودشیفتگی به ما میگوید که برای یک خودشیفته، چه چیزی دربارهی خودش یا دیگران ارزشمندتر است. هیچ خودشیفتهای نمیخواهد کسی بهتر از همسرش به نظر برسد. همسر خودشیفته معمولاً وسیلهای است که فرد خودشیفته از آن برای افزایش جایگاه اجتماعیاش استفاده میکند.
این زیرگروه شامل دو نوع خودشیفته است: خودشیفتگان جسمی و خودشیفتگان فکری. افراد با خودشیفتگی جسمی، به بدن و ظاهر بیرونی خود اهمیت میدهند و تلاش میکنند با زیبایی و جذابیت ظاهریشان نظر دیگران را در جمع جلب خود کنند. خودشیفتگان فکری به نمایش گذاشتن همه چیزدانی و ذکاوت خود علاقه دارند و دوست دارند دیگران را با دانش و مهارتهایشان تحت تاثیر قرار دهند. هریک از ۴ گروه اصلی خودشیفتگی (کلاسیک، آسیبپذیر، اجتماعی یا سمی) ممکن است جزو زیر گروه جسمی یا فکری باشند.
معرفی زیر گروه سوم: سادیستی یا وارونه
آخرین زیرگروه شامل دو نوع خاص از خودشیفتههاست. اولین نوع خودشیفتگان وارونه یا معکوس هستند و اغلب در خودشیفتگان آسیبپذیر و پنهان دیده میشوند. این افراد وابسته به دیگران هستند و تلاش میکنند خود را به خودشیفتگان دیگر متصل کنند تا احساس خاص بودن داشته باشند. طرز تفکر آنها بر اساس ایده قربانی بودن است و از مشکل رهاشدگی در کودکی رنج میبرند.
دومین نوع در این زیرگروه، افراد خودشیفته سادیستی هستند که نوع خاصی از خودشیفتههای بدخیم هستند. این گروه با افراد جامعهستیز و مبتلا به امراض روانی قابلمقایسه هستند، زیرا از رنج دیگران لذت میبرند. آنها از تمسخر و آسیبرساندن به دیگران لذت میبرند و گاهی اوقات تمایل دارند به فتیشهای جنسی عجیبوغریبی بپردازند.
چه عواملی باعث بوجود آمدن خودشیفتگی میشوند؟
در مورد اختلال خودشیفتگی، دو نظریه اصلی وجود دارد. اولی، نظریه اوتو کرنبرگ است و دومی، نظریه هاینس کوهوت.
کودکان به طور طبیعی خودشیفتهاند و این کاملا عادی است. اما عزت نفس آنها تحت تاثیر تجربیات خود قرار دارد و برای احساس خوب داشتن نیاز به تحسین دیگران دارند. به همین دلیل والدین به کودکان خود پاداشهای مثبتی میدهند.
نظریه اوتو کرنبرگ معتقد است که وجود مادری که از لحاظ عاطفی ناپایدار و سرزنشگر است، باعث میشود که کودک از مکانیسم دفاعی خودش استفاده کند و خودشیفتگی بسیاری را تجربه کند.
نظریه هاینس کوهوت معتقد به این است که محیط زیست عامل اصلی خودشیفتگی است و اختلال شخصیت خودشیفتگی ناشی از بازداری از رشد روانی عادی در کودکی است.
برخی از افراد مبتلا به اختلال خودشیفتگی در خانوادههایی با مادری بیعاطفه تربیت شدهاند. یا حتی والدین ممکن است خیلی سادهگرا و بیملاحظه باشند. در همه این موارد، نیازهای عاطفی کودکان نادیده گرفته شده و عزت نفس آنها تحت تاثیر قرار میگیرد.
در نهایت، عوامل مختلفی ممکن است در اوایل کودکی به عنوان عوامل خطرساز برای اختلال خودشیفتگی نقش داشته باشند. این عوامل شامل تربیت بدون حساسیت، مراقبت نامنظم یا سهلانگارانه، انتقادهای بیش از حد، سو استفاده، تجربه تروما یا آسیب روانی، انتظارات بیش از حد، نازپروردگی شدید و ستایش بیش از حد از استعدادها و ظاهر کودک، میباشد. همچنین، برخی گمانهزنیها نیز وجود دارد که نشان میدهد ناهنجاریهای ژنی ممکن است بر رفتار فرد تاثیر بگذارد.
نشانههای افراد نارسیسیسم
نشانههایی که نشان میدهند شما با یک فرد خودشیفته یا حتی بدتر از آن در ارتباط هستید عبارتند از:
- تمرکز مداوم بر خودشان: آنها عمدتا در مکالمات به خودشان میپردازند و کمتر به دیگران توجه میکنند.
- اغراق در دستاوردها و تواناییها: آنها ممکناند بیش از حد درباره دستاوردها و مهارتهایشان پرده بزنند.
- فراموشی نسبت به دیگران: اغلب نامها و جزئیات مرتبط با دیگران را فراموش میکنند.
- سطحی بودن: ارتباطاتشان به طور عمده سطحی است و نمیتوان در مورد موضوعات عمیق و مهم با آنها گفتگو کرد.
- عدم انتقادپذیری: اغلب انتقاد را نپذیرفته و در صورت مواجهه با انتقاد ممکن است خشمگین رفتار کنند.
- کمالگرا: به دنبال کمال در همه چیز هستند و خود را بالاترین شخص در هر زمینه میبینند.
- کنترلگری: علاقه دارند همه چیز را کنترل کنند و در کار تیمی مشارکت نمیکنند.
- فاقد احساس همدردی: اغلب نمیتوانند با دیگران همدردی کنند و از مشکلات و احساسات دیگران غافل میشوند.
- عامل خراب شدن روابط: در ارتباطها و روابط خود معمولا مشکلاتی را پشت سر میگذارند که ممکن است به ویرانگری و خرابی روابط منجر شود.
این نشانهها نشان دهندهی وجود خودشیفتگی در افراد است و ممکن است اکنون نیز با آن فرد در رابطه باشید.
تفاوت اعتماد به نفس با خودشیفتگی
اعتماد به نفس و خودشیفتگی دو مفهوم مختلف هستند. اعتماد به نفس به معنای اعتماد به تواناییها، ارزشها، و توانایی انجام کارها توسط یک فرد است. وقتی کسی به خود اعتماد دارد، او با اطمینان به خود به رشد و پیشرفت در زندگی ادامه میدهد و به تلاش برای تحقق اهدافش ادامه میدهد.
از طرف دیگر، خودشیفتگی به معنای بیتوجهی به نیازها و ارزشهای دیگران و فقط تمرکز بر خود و افتخار به نفس بیش از حد است. افراد خودشیفته ممکن است به خودشان اهمیت زیادی بدهند و سعی کنند دیگران را در پیشزمینه جایی دهند.
مراقب احساساتی که افراد خودشیفته در ما ایجاد میکنند باشیم
بیایید مسئله را کمی عمیقتر بررسی کنیم و به نشانههای درونی که باید به آنها توجه کنیم، اشاره کنیم. در واقعیت، فرد خودشیفته در اوایل رابطه تلاش میکند تا احساسی خاص بودن در شما ایجاد کند. آنها ممکن است شما را در تعریف و تمجید غرق کنند یا شما را به ماجراجویی و سفر ببرند. این احساس خوبی که ایجاد میکنند ممکن است باعث شود شما برخی از نشانهها را نادیده بگیرید.
شما ممکن است رفتارهای ناپسند فرد را به این دلیل توجیه کنید که “شاید فقط یک روز بدی داشته باشد، یا «وای! فرد مقابل باید او را عصبانی کرده باشد» یا حتی به خودتان بگویید «حتما من اشتباهی متوجه شدهام».
بعد از مدتی، خودشیفتهی زندگی شما تغییر میکند و به تدریج سو استفادهگر میشود. این تغییر در ابتدا نامشهود است، اما با گذر زمان، به خود شک خواهید کرد و ممکن است متوجه شوید که در میان گمراهیها زندگی میکنید. احساس عزتنفس شما کاملا از بین میرود و شما همیشه مراقب رفتار خود هستید تا فردی را که قبلا به شما احساس خاص بودن فوقالعادهای میداد را آرام نگه دارید.
اگر فکر میکنید که در یک رابطه با فرد خودشیفته گیر افتادهاید یا همسر سابق خودشیفتهای دارید که ممکن است برای کودکان شما خطرناک باشد، برای دریافت کمک از یک فرد متخصص اقدام کنید. در ادامه، نکاتی را برای برخورد با افراد خودشیفته به اشتراک خواهم گذاشت.
ویژگیهای گمراه کننده برای تشخیص نارسیسیسم
معمولا وقتی از کلمه «خودشیفته» استفاده میکنیم، به توصیف افرادی اشاره میکنیم که خودخواهانه و غیرهمدلانه عمل میکنند. اما باید به یاد داشته باشیم که اختلال شخصیت خودشیفتگی یک اختلال روانی است که باید توسط متخصص تشخیص داده شود.
همچنین، برخی افراد ممکن است برخی از ویژگیهای یک فرد خودشیفته را داشته باشند، اما از اختلال شخصیت خودشیفتگی رنج نبرند. این ویژگیها ممکن است شامل این موارد باشند:
- خودخواهی: تمایل به تمرکز بر خود و نیازهای شخصی بیش از حد.
- نیاز مداوم به تحسین: تمایل به نیاز مداوم به تأیید و تمجید از دیگران.
- سو استفاده از دیگران: تمایل به بهرهبرداری از دیگران برای رسیدن به اهداف و نیازهای خود.
- عدم شناخت و مراقبت از نیازهای سایر افراد: عدم توجه به نیازها و احتیاجات دیگران و تمرکز بر خود.
اگر با افرادی روبهرو شدید که این ویژگیها را دارند، میتوانید با روشهای زیر با آنها رفتار کنید:
- مراقبت از خود: اطمینان حاصل کنید که نیازها و مراقبت از خودتان را در اولویت قرار میدهید و از سوءاستفاده جلوگیری میکنید.
- مراقبت متعادل از دیگران: به دیگران کمک کنید و درک داشته باشید که آنها نیز نیازها و احتیاجاتی دارند.
- ارتباط موثر: تلاش کنید برای برقراری ارتباط موثر با افراد خودشیفته، با صداقت و احترام به نیازهای هر دو طرف پاسخ دهید.
- مشخص کردن حد و مرز: مرزهای خود را مشخص کرده و از دیگران بخواهید نیازها و توقعات شما را احترام بگذارند.
- کمک حرفهای: اگر فکر میکنید کسی از اختلال شخصیت خودشیفتگی رنج میبرد، به او توصیه کنید تا از یک فرد متخصص برای رفع این اختلال کمک بگیرد.
چگونه با افراد دچار اختلال خودشیفتگی رفتار کنیم؟
نوع رفتار با افرادی که دچار اختلال خودشیفتگی هستند نسبت به سایر افراد تفاوت زیادی دارد. زیرا شما باید هم از روان و شخصیت خود مراقبت کنید و هم بتوانید با این دسته از افراد معاشرت داشته باشید. در ادامه چند توصیه برای رفتار با افراد نارسیسیسم به شما ارائه میکنم.
آنها را همانطور که هستند ببینید
کسانی که از اختلال خودشیفتگی رنج میبرند، معمولا توانایی خوبی در جلب توجه دیگران دارند. آنها با ارائه ایدههای جذاب و وعدههای بزرگ میتوانند توجه مردم را به خود جلب کنند و به محبوبیت ویژهای در محیط کاری خود دست یابند.
به هر حال، قبل از اینکه به آنها اعتماد کنید، باید به رفتارهای آنها با دیگران توجه داشته باشید. اگر متوجه شوید که دروغ میگویند یا به دیگران بیاحترامی میکنند، بهتر است از اعتماد به آنها خودداری کنید، چرا که احتمالا همین رفتارها را نسبت به شما نیز انجام میدهند.
علاوه بر این، باید به یاد داشته باشید که علیرغم گفتههای فرد خودشیفته، نیازها و خواستههای شما برای او اهمیت زیادی ندارد. اگر تلاش کنید این موضوع را مطرح کنید، احتمالا با مقاومت و مخالفت از آنها روبهرو خواهید شد.
از تمرکز روی آنها خودداری کنید
با وجود حضور یک فرد خودشیفته در اطرافتان، ممکن است تمام توجهها به سمت او جلب شود. این وضعیت معمولا به دلایل مختلف اتفاق میافتد. افراد خودشیفته سعی میکنند تا توجه دیگران را به خود جلب کنند، چه این توجه مثبت باشد و چه منفی.
ممکن است شما نیز درگیر این نقشه شوید و به نیازهای خودتان کمتر اهمیت بدهید تا فرد خودشیفته را راضی نگه دارید.
اگر منتظر هستید که فرد خودشیفته توجه کمتری به خود جلب کند، باید بدانید که این اتفاق به احتمال زیاد رخ نمیدهد. هرچه شما تلاش کنید تا زندگیتان را بر اساس نیازهای او تنظیم کنید، کافی نخواهد بود.
اگر با یک فرد خودشیفته کار میکنید، نباید اجازه دهید که تصمیمگیریهای او به تصمیمگیریهای شما تبدیل شود. شما و آرزوها و اهداف شما مهم هستند. همیشه به نیازهای خود آگاهی داشته باشید و به خودتان یادآوری کنید که وظیفه شما نیست که نیازهای فرد خودشیفته را برآورده کنید. همچنین، مسئولیت زندگی خود را بپذیرید و وقتی را برای خودتان اختصاص دهید.
از حقوق خودتان دفاع کنید
این مسئله درست است که در برخی موارد نادیده گرفتن یک موقعیت یا فرار از آن میتواند بهترین گزینه باشد. اما این بستگی به نوع رابطه دارد. برخورد با رئیس، والدین یا همسر نیازمند راهکارهای متفاوتتری نسبت به برخورد با همکار، خواهر و برادر یا فرزند دارد.
بعضی از افراد خودشیفته از ایجاد سردرگمی در دیگران لذت میبرند. اگر افراد نارسیسیسم اطراف شما به این نوع شخصیت مبتلا هستند، بهتر است خشم و ناراحتی خود را به آنها نشان ندهید، زیرا این امر ممکن است آنها را ترغیب کند تا به کار خود ادامه دهند.
اگر شخصی که با آن تعامل دارید، کسی است که به آن ارزش میدهید و میخواهید رابطهتان با او حفظ شود، باید با او صحبت کنید. سعی کنید این بحران را به شکل آرام و محترمانه حل کنید.
در صحبت با او، باید درمورد نحوهی گفتار و رفتار او که بر زندگی شما تاثیر میگذارد، صراحت داشته باشید. از او بپرسید که چگونه میتوانید بهترین شکل ممکن با یکدیگر تعامل کنید. به طور واضح درمورد رفتارهای مورد تایید و انتظاراتتان صحبت کنید.البته شما باید آماده این باشید که آن شخص شما را درک نکند یا به سخنان شما اهمیت ندهد.
برای افراد نارسیسیسم حد و مرز تعیین کنید
علائم خودشیفتگی به طور معمول با خودمحوری مرتبط است. این افراد فکر میکنند که حق دارند در هر موقعیتی که میخواهند، وسایل شخصی شما را بدون اجازه استفاده کنند یا به شما دستور دهند که چه کاری را انجام دهید. ممکن است بدون فکر به شما مشاوره دهند یا شما را تحت فشار قرار دهند تا در جاهای عمومی درباره مسائل شخصی صحبت کنید.
همچنین، آنها درک درستی از حریم خصوصی ندارند، بنابراین اغلب حدومرزها را نادیده میگیرند. بیشتر اوقات حتی متوجه حدومرز نیستند؛ بنابراین شما باید به صراحت و شفافیت در مورد حدومرزهای خود صحبت کنید.
چرا باید به آنها اهمیت دهید؟ زیرا وقتی فرد خودشیفته متوجه میشود که رفتارش به شما آسیب میزند، به آن رفتار ادامه میدهد.
مهم است که تهدیدتان واقعی باشد. در مورد عواقبی صحبت کنید که قادر به انجام دادن آنها هستید؛ در غیر این صورت، آنها شما را جدی نخواهند گرفت.
به عنوان مثال، اگر با همکاری که ماشین خود را بهطور نامناسب پارک میکند مواجه شدید و این باعث سختی در خروج از جای پارک شما شده است، با قطعیت به او صحبت کنید تا بفهمد که فضای کافی برای ماشین شما وجود ندارد. سپس عواقب عدم احترام به خواستههای شما را توضیح دهید. به عبارت دیگر، اگر مشکل خروج از پارک برای ماشین شما دوباره تکرار شد، با یدک کش تماس بگیرید تا ماشین او را ببرد.
از افراد خودشیفته انتظار کوتاه آمدن نداشته باشید
اگر در برابر فرد خودشیفته قرار میگیرید، باید توجه داشتهباشید که او هم به شما پاسخ میدهد و ساکت نمیماند. وقتی که صحبت میکنید و حدومرزهای خودتان را تعیین میکنید، او نیز ممکن است خواستهها و نیازهای خودش را عنوان کند. همچنین، او ممکن است تلاش کند تا احساس گناه یا کنترلگری به شما وارد کند. همچنین، ممکن است نقشهای برای جلب همدردی دیگران داشته باشد.
باید قوی و محکم باشید. اگر عقب نشینی کنید، در دفعهی بعد او شما را جدی نخواهد گرفت.
خود را مقصر ندانید
فرد خودشیفته به طور عمومی اشتباهات خود را قبول نمیکند و مسئولیت صدمه زدن به شما را بر عهده نمیگیرد. به جای اینکه رفتارهای منفی خود را به خودش منتقل کند، آن را به شما یا شخص دیگری نسبت میدهد.
ممکن است وسوسه شوید که مسئولیت همه چیز را بپذیرید تا صلح برقرار شود، اما نباید خودتان را کوچک کنید. شما واقعیت را میدانید، اجازه ندهید کسی آن را از شما بگیرد.
تلاش کنید ارتباط خود را با افراد خودشیفته کاهش دهید
به منظور کاهش ارتباط با افراد خودشیفته، میتوانید به اقداماتی پرداخته و روشهایی را اجرا کنید تا از رفتارهای ناراحتکننده آنها جلوگیری کنید و همچنین روابط سالمتری با دیگران بسازید. این تقویم تقریبی را در نظر بگیرید:
- روابط خود را توسعه دهید: سعی کنید با دوستان قدیمی خود مرتب ارتباط داشته باشید و از فرصتهای جدیدی برای آشنایی با افراد جدید استفاده کنید. این باعث میشود دایره روابط اجتماعی شما گستردهتر شود.
- با خانواده وقت بگذرانید: وقت گذرانی با خانواده میتواند روحیهتان را بالا ببرد و شما را از ارتباطهای ناپایدار با افراد خودشیفته دور کند.
- شرکت در رویدادها و فعالیتهای گروهی: به فعالیتهای گروهی مشترک شرکت کنید، مانند کلاسها، تیمهای ورزشی یا فعالیتهای خیریه. این فرصت را به شما میدهد که با افرادی با اهداف مشترک آشنا شوید.
- حد و مرز تعیین کنید: اجازه ندهید دیگران از شما سوءاستفاده کنند یا به حریم خصوصیتان تجاوز کنند.
- ایجاد راههای بهتر برای ارتباط: اگر اجتناب از این افراد ممکن نیست، ترجیحا از راههای موثرتری برای ارتباط با آنها استفاده کنید. مثلا ارسال پیام متنی یا ایمیل به جای مکالمات حضوری.
- مشورت با مشاور: اگر این موضوع به شما زیان جسمی یا روحی وارد کرده و ارتباط با افراد خودشیفته برایتان دشوار است، میتوانید با مشاور یا روانشناس مشورت کنید تا به شما جهت بهبود کمک کنند.
درک این مسئله که شاید افراد خودشیفته به کمک احتیاج دارند
افرادی که دچار اختلال شخصیت خودشیفتگی هستند، اغلب به مشکلات توجه نمیکنند، به خصوص مشکلاتی که به خودشان مرتبط است. این ممکن است باعث شود که به نظر نرسد نیازی به درمان این اختلال داشته باشند، حداقل در نگاه به خودشان. در نتیجه، این بسیار دشوار است که آنها را تشویق کنیم جهت درمان به متخصص مراجعه کنند.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفتگی، ممکن است علاوه بر این اختلال، به مشکلات دیگری مثل مصرف مواد مخدر یا اختلالات دیگر روانی و شخصیتی هم دچار شوند. این مشکلات ممکن است آنها را وادار به درخواست کمک کنند.
شما میتوانید به آنها پیشنهاد دهید که کمک حرفهای بگیرند یا به مشاور مراجعه کنند، اما نمیتوانید آنها را مجبور به درمان کنید. تصمیم نهایی از طرف آنها باید گرفته شود. این نکته را باید به یاد داشته باشید که اختلال شخصیت خودشیفتگی یک مشکل روانی است، اما این معنی ندارد که هر رفتار بد یا توهینآمیزی که انجام میدهند، دلیل خاصی داشته باشد.
در چه زمانی باید قید ارتباط با افراد نارسیسیسم را بزنید؟
بله، درست است که هر رابطهای ممکن است سختیها و مشکلاتی داشته باشد. اما در موارد زیر بهتر است تصمیم به ترک رابطه بگیرید:
- اگر کسی از شما به شکلی کلامی یا عاطفی سو استفاده میکند.
- اگر احساسات شما تحت تاثیر او قرار گرفته و او به شما فشار میآورد و شما را کنترل میکند.
- اگر به شکلی مورد آزار جسمی قرار گرفتهاید یا احساس میکنید که در خطر هستید.
- اگر احساس میکنید که تنها و منزوی شدهاید.
- اگر فردی که اختلال شخصیت خودشیفتگی دارد، نشانههایی از بیماری روانی یا سو مصرف مواد نشان میدهد.
- اگر سلامت روحی یا جسمی شما تحت تاثیر قرار گرفته است.
چگونه اختلال نارسیسیم را درمان کنیم؟
برای درمان اختلال نارسیسیسم، میتوانید مراحل زیر را دنبال کنید:
- شناخت اختلال: اولین گام مهم در درمان اختلال نارسیسیسم، شناخت آن است. باید به خودتان بپرسید که آیا الگوهای خودشیفتگی و نیاز به تایید دیگران در رفتارها و تفکراتتان وجود دارد.
- مشاوره روانشناختی: مشاوره با یک متخصص روانشناس یا روانپزشک میتواند به شما کمک کند. در جلسات مشاوره، میتوانید در مورد تجربیات و احساساتتان صحبت کنید و راهحلهایی برای تغییر الگوهای رفتاری خود پیدا کنید.
- خودآگاهی: سعی کنید به خودآگاهی بیشتری از الگوهای رفتاری و افکارتان دست یابید. این شامل درک احساسات، تفکرات نادرست و نقاط ضعف شما میشود.
- تغییر رفتارها: پس از شناخت الگوهای نارسیسیستی خود، تلاش کنید آنها را تغییر دهید. به عنوان مثال، به جای تاکید بر خود و تایید دیگران، به دیگران احترام بگذارید و درک بهتری از نیازها و احساسات آنها داشته باشید.
- تمرین صبر و انعطاف: تغییر الگوهای رفتاری نیاز به صبر دارد. در مواقعی که احساس تایید نشدن میکنید یا افراد ممکن است عکس از آرا و انتظارات شما را داشته باشند، تلاش کنید صبور باشید و انعطاف نشان دهید.
- حمایت از خانواده و دوستان: از حمایت خانواده و دوستان خود استفاده کنید. آنها میتوانند در فرآیند تغییر شما حمایت کنند و از شما حمایت کنند تا در مواجهه با چالشها موفق شوید.
- پیگیری و مراقبت مداوم: تغییر الگوهای رفتاری نیاز به پیگیری مداوم دارد. این میتواند مدتها طول بکشد، اما اگر به تلاش مداوم ادامه دهید، میتوانید به تدریج به بهبود رسیده و روابطتان را بهتر کنید.
در نهایت، درمان اختلال نارسیسیسم نیاز به تلاش شخصی و همکاری با یک متخصص روانشناس دارد. این مسیر ممکن است دشوار باشد، اما تغییرات مثبت در روابطتان و زندگیتان به عنوان نتیجه ممکن است ارزش این تلاش را داشته باشد.
خلاصه مقاله
خودشیفتگی یعنی وقتی کسی بیش از حد به خود اهمیت میدهد و اغلب فکر میکند که بهترین و مهمترین فرد در جهان است. افرادی که خودشیفته هستند، معمولا به دیگران احترام نمیگذارند و از آنها سو استفاده میکنند. این میتواند به مشکلات در روابط و ارتباطهای شخصی منجر شود و برای همه اطرافیانشان مشکلآفرین باشد.
همچنین محققان چهار گروه اصلی از اختلال خودشیفتگی یا نارسیسیسم را شناسایی کردهاند. این گروهها به تلاش برای حفظ احساس درونی و ضعیف خود ادامه میدهند و رفتارهای مختلفی انجام میدهند. برخی شواهد نشان میدهد که بین اینکه نیازهای عاطفی کودکان برطرف نشود و احتمال ابتلا به خودشیفتگی در بزرگسالی، ارتباطی مستقیم وجود دارد.
ممنون که تا انتها همراه من در دانشگاه کسب و کار بودید. امیدوارم توانسته باشم اطلاعات کاملی در خصوص خودشیفتگی به شما ارائه کنم. همچنین شما میتوانید از طریق بخش نظرات با تیم دانشگاه کسب و کار در ارتباط باشید.