کتاب کوری یک رمان کلاسیک از نویسنده پرتغالی خوزه ساراماگو است. این کتاب نخستین بار در سال 1995 منتشر شد و پس از مدتی در لیست بهترین آثار کلاسیک جهان قرار گرفت. رمان کوری کاوشی قدرتمند در مورد وضعیت انسان امروزی و پیامدهای یک بیماری همهگیر مرموز است که همه را نابینا میکند و زندگی عادی را از بین میبرد.
این کتاب با داستان فراگیری یک نابینایی جمعی شروع میشود و تا جایی پیش میرود که روابط انسانی، اصول و قوانین زندگی اجتماعی و حتی انسانیت را از بین میبرد و به نوعی موجب فروپاشی اجتماعی میشود. هدف اصلی ساراماگو در این اثر این سوال است که: «اگر یک بیماری غیرکشنده ایجاد شود چه تاثیراتی در جامعه خواهد داشت؟» ما قصد داریم در این مقاله از دانشگاه کسب و کار به معرفی این کتاب خواندنی بپردازیم و برخی از تمهای اجتماعی آن را بررسی کنیم.
معرفی کتاب کوری
خوزه (ژوزه) ساراماگو سالهاست که نویسنده پرفروش نمایشنامهها، داستانهای کوتاه، رمانها، شعرها و آثار دیگر در پرتغال بوده است. برخی از آثار او به بیش از بیست زبان زنده دنیا ترجمه شده است. ساراماگو که خداناباور و کمونیست معروفی بود، طنزهای مذهبی یا سیاسی مینوشت. او در سال 1998، جایزه نوبل ادبیات را برای کتاب کوری که یک رمان تمثیلی و مهم بود دریافت کرد.
نسخه پرتغالی کوری در سال 1995 منتشر و در سال 1997 به انگلیسی ترجمه شد. کتاب کوری سوالات مهمی را در مورد سستی ساختارهای اجتماعی و نقاط قوت و ضعف طبیعت انسان ایجاد میکند. سوال اصلی ساراماگو در این اثر این است: “اگر همه ناگهان کور شوند چه اتفاقی میافتد؟” ساراماگو برای تصور پاسخ به این سوال، داستانی درباره یک بیماری همهگیر مینویسد که در اواخر قرن بیستم در پایتخت کشوری ناشناخته هرجومرج ایجاد میکند.
این داستان نه محیط خاصی دارد، نه نامی برای شخصیتها و نه عنوانی برای فصلها! ساراماگو این اثر را به سبک منحصربهفردی نوشته و در آن از علائم نگارشی کمی استفاده کرده است. کوری پر از جملات طولانی خاصی است که میتوانند تا یک پاراگراف نیز ادامه داشته باشند؛ پاراگرافهایی که گاهی تا یک صفحه طول میکشند. ساراماگو پس از موفقیت کتاب کوری دنبالهای برای آن نوشت که در سال 2006 به زبان انگلیسی با عنوان Seeing یا بینایی منتشر شد. هر دوی این دو کتاب به زبان فارسی نیز ترجمه شده و در دسترس مخاطبان فارسی زبان قرار گرفتهاند.
خلاصه کتاب
داستان کتاب در شهری بینام شروع میشود که ناگهان با یک اپیدمی عجیب کوری مواجه میشود. اولین قربانی مردی است که در ماشینش نشسته و منتظر سبز شدن چراغ راهنمایی است. او ناگهان نابینا میشود، اما پزشکان هیچ دلیل فیزیکی و جسمی خاصی برای وضعیت او پیدا نمیکنند. کوری به سرعت در سراسر شهر گسترش مییابد و به زودی، دولت قرنطینهای را در یک آسایشگاه متروکه برای مهار شیوع این بیماری ایجاد میکند.
این رمان گروهی از شخصیتها را دنبال میکند که جزو اولین کسانی هستند که قرنطینه میشوند. آنها شامل یک پزشک، همسرش، یک زن جوان، یک مرد مسن با گذشتهای تاریک، یک پسر با مادرش و گروهی غریبه دیگر هستند. همه آنها با یکدیگر غریبه هستند و پیشینههای مختلفی دارند. با گسترش همهگیری، آنها مجبور میشوند با ضعفها، ترسها و تعصبات خود مقابله کنند و برای حفظ زندگیشان با یکدیگر متحد شوند.
در کتاب کوری، نابینایی جمعی به استعارهای از ازدستدادن انسانیت و تمدن تبدیل میشود. دنیایی که شخصیتها در آن زندگی میکنند به سرعت در هرجومرج و خشونت فرو میرود. دولت و نهادهای آن از هم میپاشند و نیازهای اولیه مانند غذا، آب و سرپناه امن کمیاب میشوند. قرنطینه تبدیل به زندان میشود و شخصیتها در دنیایی که نمیتوانند یکدیگر را ببینند و نمیتوانند به یکدیگر اعتماد کنند برای زنده ماندن تلاش میکنند.
چرا باید کتاب کوری را بخوانیم؟
کوری با تصویر غریب و تاریک خود از جامعه خواننده را به وحشت می اندازد، اما در عین حال نگاهی اجمالی به آنچه در مورد تجربه انسانی شگفتانگیز است نیز میاندازد؛ عشق، مهربانی، همبستگی و شجاعت. این موارد همه در یک زمان حضور دارند، در یک دنیای جدید بی رحمانه که در آن هیچ کس واقعاً نمیداند چگونه کارها را به درستی انجام دهد.
مقامات ناتوان هستند، افراد غریبه خطرناک هستند و تنها چیزی که از فرد محافظت میکند گروه آنها است؛ یعنی خانواده انتخابی آنها. شاید بتوان گفت خواندن این کتاب برای افراد با روحیه حساس مناسب نیست؛ زیرا برخی از صحنههای آن بسیار آزاردهنده است.
اما در نهایت، کتاب کوری داستانی است که شما را به فکر کردن و پرسیدن عمیقترین سوالات اخلاقی وادار می کند. سوالاتی مانند اینکه: «ما چقدر تحتتأثیر بستر اجتماعی راحت و منظمی که در آن زندگی میکنیم شکل گرفتهایم؟ چهقدر به خود شخص بستگی دارد که تصمیم بگیرد چه چیزی درست است و چه چیزی غلط؟» این کتاب نتیجهگیری اخلاقی نمیکند. فقط این داستان را ارائه میکند و پاسخ سوال را به خوانندگان واگذار میکند که اگر در شرایط غیرانسانی توصیفشده قرار بگیرند چه میکنند.
مقالات مرتبط در حوزه کتاب: برای افزایش دانش خود در زمینه کتاب و مطالعه پیشنهاد میکنیم مقالات کتاب ایکیگای، کتاب صوتی، ملت عشق و کتابخوانی را در رسانۀ دانشگاه کسبوکار حتما مطالعه کنید.
بیوگرافی ژوزه ساراماگو
تا این بخش از مقاله دانشگاه کسب و کار با کتاب کوری و مضمون اصلی آن آشنا شدید. اکنون قصد داریم زندگینامه نویسنده این کتاب، ژوزه ساراماگو را بررسی کنیم تا شما را با روند نگارش این اثر و واکنشهای مردم به آن آشنا کنیم.
خوزه ساراماگو در 16 نوامبر 1922 در آزینهاگا، روستای کوچکی در استان ریباتجو، پرتغال به دنیا آمد. والدین او دهقانان بی زمین به نامهای خوزه دو سوزا و ماریا دا پیده بودند. نام او نیز خوزه دو سوسا بود، اما یک مسئول ثبت احوال این وظیفه را برعهده گرفت که نام یک تربچه وحشی را که عنوان مستعار خانواده در روستا نیز بود به نوزاد بدهد: ساراماگو.
تحصیلات
در سال 1924، خانواده ساراماگو به لیسبون نقل مکان کردند. اندکی پس از آن، برادر بزرگتر ساراماگو به نام فرانسیسکو درگذشت. اگرچه ساراماگو در مدرسه خوب درس میخواند، اما مجبور شد در سن دوازده سالگی از تحصیل کنارهگیری کند؛ زیرا والدینش توانایی پرداخت هزینههای آن را نداشتند.
او در یک مدرسه فنی ثبتنام کرد و در آنجا پنج سال را صرف یادگیری مکانیک کرد. این مدرسه دورههایی را در دروس زبان فرانسه و ادبیات آن ارائه میکرد. پس از آن، ساراماگو علاقه شدیدی به کلام نوشتاری پیدا کرد و ساعات زیادی را در کتابخانه عمومی محلی گذراند. او پس از فارغالتحصیلی به مدت دو سال به عنوان مکانیک خودرو و سپس به عنوان کارمند اداری مشغول به کار شد.
نخستین فعالیتهای ادبی
ساراماگو در سال 1947 اولین رمان خود را به نام سرزمین گناه منتشر کرد، اما تا سال 1976 دیگر رمانی منتشر نکرد. او در سالهای میانی زندگیاش بهعنوان مدیر تولید نشر، مترجم، منتقد ادبی و سردبیر روزنامه کار کرد تا اینکه بهخاطر دیدگاههای کمونیستیاش اخراج شد.
ساراماگو در دوران بیکاری خود تصمیم گرفت وقتش را به نوشتن اختصاص دهد. او شعر، مقالات روزنامه، داستان کوتاه، نمایشنامه و رمان منتشر کرد که برخی از آنها با استقبال خوبی از جانب مردم و منتقدان مواجه شد.
ازدواجهای ساراماگو
ساراماگو در سال 1944 با ایلدا ریس ازدواج کرد. آنها صاحب یک فرزند به نام ویولانته شدند که در سال 1947 به دنیا آمد، اما این زوج در سال 1970 از هم جدا شدند. او سپس در سال 1988 با پیلار دل ریو، روزنامهنگار اسپانیایی ازدواج کرد.
ترجمه آثار به زبان انگلیسی
در سال 1988 آثار ساراماگو به انگلیسی ترجمه شد و مورد توجه جهانیان قرار گرفت. یکی از نوشتههای مشهور او در این دوران کتاب بالتاسار و بلیموندا بود؛ رمانی که در سال 1982 به سبک رئالیسم جادویی نوشته شد. این شهرت چندان طول نکشید؛ زیرا در سال 1991 انتشار کتاب انجیل به روایت عیسی مسیح او، انتقاد مسیحیان را برانگیخت و این توجه را به بدنامی تبدیل کرد.
روحانیون پرتغالی و واتیکان به آنچه به عنوان داستان کفرآمیز آن تلقی میکردند اعتراض کردند و سال بعد، معاون وزیر فرهنگ از ورود رمان به یک مسابقه اروپایی امتناع کرد. ساراماگو که از این رفتار منزجر شده بود، پرتغال را ترک کرد و به جزایر قناری رفت.
نگارش کتاب کوری و بینایی
ساراماگو تعدادی رمان بسیار تحسین شده نوشته است؛ اما شاید شناخته شدهترین اثر او کتاب کوری باشد که در سال 1995 به زبان پرتغالی و در سال 1997 به زبان انگلیسی منتشر شد.
دنباله این کتاب با نام بینایی نیز در سال 2006 به زبان انگلیسی منتشر شد. این اثر فضایی مشابه با کوری دارد اما در واقع داستان آن در یک موضوع بسیار متفاوت است.
افتخارات و جوایز
ساراماگو دکترای افتخاری از دانشگاه تورین و دانشگاه سویا دارد . او همچنین جوایز متعدد ملی و اروپایی زیادی دریافت کرده است که موجب شهرت او در دنیای ادبیات شدند. این شهرت و محبوبیت در سال 1998 با جایزه نوبل ادبیات به اوج خود رسید. ساراماگو اولین نویسنده پرتغالی بود که برنده جایزه نوبل شد.
ژوزه ساراماگو در ژوئن سال 2010 و در سن 87 سالگی درگذشت. او از بیماری لوسمی و پنومونی رنج میبرد؛ با این حال تا آخرین لحظات زندگی خود به نوشتن و انتشار کتابهایش ادامه داد. او قصد داشت در اوت 2010 در جشنواره بینالمللی کتاب ادنیبورگ شرکت کند اما مرگ ناگهانی به او اجازه نداد تا اهداف و آرزوهای خویش را عملی کند.
مقالات مرتبط در حوزه کتاب: برای افزایش دانش خود در زمینه کتاب و مطالعه پیشنهاد میکنیم مقالات هفت عادت مردمان موثر و بیندیشید و ثروتمند شوید را در رسانۀ دانشگاه کسبوکار حتما مطالعه کنید.
سبک و تمهای داستانی کتاب کوری
1. واکنشها به بحران جمعی
آلبر کامو کتاب طاعون را در مورد بیماری مرگباری نوشت که باعث میشود بازماندگان این سوال را مطرح کنند که چگونه باید ادامه دهند، در حالی که بسیاری از اطرافیانشان مردهاند. به طور مشابه، ساراماگو نیز از یک سوال فرضی الهام گرفت تا کوری را بنویسد: «اگر یک بیماری بسیار مسری، ناتوانکننده و غیرکشنده جامعه را تحت تاثیر قرار دهد چه اتفاقی میافتد؟» ساراماگو در کتاب کوری بررسی میکند که اگر یک بیماری عجیب تمام مردم را تا حدی از کار بیندازد که سیستم اجتماعی اولیه و خدمات حمایتی در شیوه زندگی آنها دیگر کار نکند، چگونه ممکن است به آن واکنش نشان دهند؟
او با انتخاب نابینایی به عنوان ناتوانی جمعی، بدترین تصویر ممکن را از ویرانی اجتماعی که در پی خواهد داشت ترسیم میکند. شاید هدف ساراماگو این باشد که به مردم یادآوری کند که مبارزه، جزئی از شرایط انسانی است و گاهی اوقات ممکن است مشکلات شدیدی پیش بیاید که باورها را در مورد انسان و جوامع انسانی آزمایش کند. بنابراین در کنار سؤال فرضی که ساراماگو تلاش میکند به آن پاسخ دهد، سؤالات مهمی نیز وجود دارد که متن به خوانندگان ارائه میدهد: مردم در یک بحران چه میکنند؟ آیا مردم به اندازه کافی برای مقابله با بحران آماده هستند؟ آیا آنها به ارزشهای شخصی خود متعهد خواهند ماند؟
نابینایی به عنوان یادآوری برای افراد به منظور ایجاد مبانی اخلاقی برای مواقعی که بیشتر به آنها نیاز است عمل میکند. در طول بحران، مردم آنچه را که باید برای زنده ماندن انجام دهند، انجام میدهند. این یادآوری ممکن است به خوانندگان شفقت بیشتری نسبت به سایر افراد ناتوان و جوامعی که توسط یک فاجعه گسترده (مثل ویرانیهای یک بیماری واگیردار یا جنگ) تکهتکه شدهاند، القا کند.
2. بدترین و بهترین ویژگیها در طبیعت انسان
ساراماگو در کتاب کوری تصویری از نحوه واکنش افراد در جامعهای که در معرض یک بیماری بسیار مسری و ناتوان کننده است میکشد و نمونههایی از بدترین و بهترین رفتارها را در شرایط استرس نشان میدهد. یک نمونه اولیه از بدترین رفتارها مربوط به مردی به ظاهر مهربان است که به اولین مرد نابینا کمک میکند، اما پس از آن برمیگردد و ماشین او را میدزدد!
بدترین نوع واکنش زمانی ادامه مییابد که دولت به سرعت وارد عمل شود تا افراد آسیبدیده را در یک پناهگاه سابق قرنطینه کند. دولت مراقبتهای پزشکی ارائه نمیدهد یا امکانات کافی را بیمه نمیکند و هیچ توجهی به مردمی که به شدت به کمک نیاز دارند نشان نمیدهد. بسیاری از افراد با ناامیدی تسلیم میشوند، قادر به همکاری نیستند و متخاصم و بی قانون میشوند. در عین حال افرادی را نیز میبینیم که به مردم کمک میکنند و با اراده و آگاهی خود موجب رفع مشکلات اشخاص و جامعه میشوند.
3. فروپاشی اجتماعی
این که چگونه بحرانها میتواند بدترین و بهترینها را در افراد به نمایش میگذارد، با این موضوع مرتبط است که چگونه فروپاشی اجتماعی موجب بروز بدترین ویژگیهای طبیعت انسان میشود. از آنجایی که رذیلت نیز بدون قیدوبند قانون بیداد میکند، نظم اجتماعی از هم میپاشد.
در جوامع تثبیت شده، حکومت جاری و صلح از نسلهای گذشته به دست میآید و کسانی که برای دستیابی به نظم اجتماعی تلاش نمیکنند باید آسیبپذیری آن را متحمل شوند. ساراماگو در کتاب کوری تصویری از فروپاشی اجتماعی ارائه میدهد: بدون خدمات بهداشتی، عدم حمایت دولت از مردم، قطع خدمات برق، گاز، آب و جمعآوری زبالهها.
هیچ رجوع قانونی خاصی نیز برای خسارت یا نقض حقوق مردم وجود ندارد. جامعهای که از این ساختارها و خدمات اجتماعی برخوردار است موظف است با هوشیاری و اعتقاد، به حفظ و نگهداری آنها بپردازد. در غیر این صورت، همانطور که کوری هشدار میدهد، فاجعه میتواند نظم و ساختار اجتماعی دیرینه را مختل کند.
4. عدم وجود اسامی خاص
ساراماگو در این رمان از اسمهای خاصی استفاده نمیکند. در واقع، به شخصیتها نام داده نشده است؛ بلکه آنها با یک عمل یا ویژگی فیزیکی خاص متمایز میشوند مثل دکتر، همسر دکتر، دزد، دختر سیاهپوش و… ساراماگو در ادامه توضیحی برای بینامی شخصیتهایش ارائه دهد و میگوید: «افراد نابینا نیازی به نام ندارند، من صدای خودم هستم، هیچ چیز دیگری مهم نیست.»
علاوه بر این، در کتاب کوری هیچ علامت نقلقولی دیالوگ را تنظیم نمیکند، اگرچه شروع یک سخنرانی جدید با حروف بزرگ نشان داده میشود. با این حال، هنگامی که یک سخنگوی جدید معرفی میشود، هیچ فاصلهای میان خطوط وجود ندارد و گاهی اوقات امکان شناسایی فردی که حرف میزند نیز از بین میرود. در نتیجه متن کتاب بهگونهای است که خواندن آن میتواند برای کتابخوانان مبتدی گیجکننده و دلهرهآور باشد.
5. استفاده از تمثیل
تمثیل نمایش نمادین ایدهها یا اصول انتزاعی است. شخصیتها و اشیاء ممکن است این مفاهیم را شخصیت دهند در حالی که عمل یک طرح ممکن است چیزی در مورد مفهوم بیان کند. به طور خلاصه، عناصر یک تمثیل یک چیز را در ظاهری دیگر نشان میدهند. در حالی که داستان تمثیلی به خودی خود معنا دارد و تقریباً مانند یک جهان موازی است که در زندگی واقعی نشانداده میشود.
نویسنده ممکن است از تمثیل برای ارائه یک بیانیه چالشبرانگیز سیاسی یا اجتماعی استفاده کند؛ بدون اینکه مستقیماً نام کسی را ذکر کرده یا از موقعیت واقعی بگوید. در کتاب کوری نیز تمثیل ساراماگو به عنوان هشداری عمل میکند که “حتی در دوران مدرن، فروپاشی اجتماعی میتواند به سرعت رخ دهد؛ بنابراین هر فرد باید از صداقت برخوردار باشد تا بهترین ویژگیهای انسانی را در بدترین شرایط نشان دهد.”
ویژگی نابینایی که در این داستان به معنای واقعی کلمه به آن پرداخته میشود، استعارهای از انکار و مقاومت گسترده است که مردم را به نادیده گرفتن یا رد حقایق اساسی در مورد ماهیت پست انسان و شکنندگی ساختارهای اجتماعی – سیاسی ترغیب میکند.
مقالات مرتبط در حوزه کتاب: برای افزایش دانش خود در زمینه کتاب و مطالعه پیشنهاد میکنیم مقالات شازده کوچولو و زندگی خود را دوباره بیافرینید را در رسانۀ دانشگاه کسبوکار حتما مطالعه کنید.
سخن پایانی
کتاب کوری یک مراقبه قدرتمند در مورد وضعیت انسان امروزی و شکنندگی تمدن جوامع است. خوزه ساراماگو در این اثر با نثری استادانه به کاوش انسانی یک همهگیری میپردازد و رفتار مردم، واکنش دولت و مسئولین، ویرانیهای اجتماعی و روابط انسانها با یکدیگر را بررسی میکند؛ به طوری که خواننده شخصیتها را کاملاً درک میکند و از مبارزات و پیروزیهای آنها متاثر میشود.
کوری رمانی عمیق و فراموشنشدنی است که خواننده را وادار میکند تا با تاریکی و روشنایی درون خود مقابله کند. دیدگاه ساراماگو در این اثر، تاریک و امیدوارکننده و کاوش او در تجربه انسانی نیز جهانی و عمیقاً شخصی است. خواندن این کتاب برای هر کسی که میخواهد پیچیدگیهای شرایط انسانی و قدرت روح انسان را درک کند، ضروری است؛ خصوصا برای خواننده امروزی که تجربیات سخت دوران همهگیری کرونا را نیز از سر گذارانده است. نظر شما درباره کتاب کوری و محتوای آن چیست؟ سخنان ارزشمند خود را با ما در دانشگاه کسب و کار در میان بگذارید.