آنتوان چخوف چهل و چهار سال بیشتر زندگی نکرد،؛ اما هنگامی که درگذشت چهره داستاننویسی جهان را تغییر داد و تاثیر زیادی بر نمایشنامهنویسی روسیه گذاشته بود. او نویسندهای بود که از جزئیترین حوادث زندگی مینوشت و اکثر قهرمانهای آثار او اشخاصی بودند که ممکن است بارها در زندگی روزمره با آنها مواجه شویم.
او انسانی مهربان، دستودل باز و شوخ بود؛ امکان نداشت در جمعی از دوستانش بنشیند و آنها را با شوخی و خندههای بلندش به سرمستی نرساند. آثاری که چخوف از خود به یادگار گذاشت، پس از یک قرن همچنان خوانده میشود و مخاطبان بسیاری در سراسر جهان دارد.
ما در این مقاله از دانشگاه کسب و کار به شرح زندگی پرفراز و نشیب شخصی و ادبی این نویسنده نابغه میپردازیم.
سالهای زندگی آنتوان چخوف
چخوف در 16 ژانویه 1860 در روسیه متولد شد. پدر او مردی مذهبی و سختگیر بود که از خواربارفروشی کوچکی در یکی از بنادر روسیه امرار معاش میکرد. او عبوس و خشمگین بود و رابطه چندان دوستانهای با خانوادهاش نداشت. در مقابل، مادر چخوف که دختر یک تاجر پارچه بود، زنی آرام و با محبت بود که برای فرزندانش داستان تعریف میکرد و از زیباییها و مناظر روستا میگفت. آنها شش فرزند داشتند؛ پنج پسر و یک دختر.
دوران کودکی چخوف در مغازه پدر گذشت. او در گرمای تابستان و سرمای زمستان به همراه پدرش به مغازه میرفت و در آنجا با مردمانی آشنا میشد که از طبقات مختلف اجتماعی بودند. او افرادی را میدید که پولدار یا فقیر بودند؛ با طرز لباس پوشیدن و سخن گفتن آنها آشنا میشد و دعوا و مستی آنها را تماشا میکرد. بعدها از طریق همین تجارب، به به تصویر کشیدن مردمی پرداخت که زندگی روزمره خود را میگذراندند و بر اساس طبقات اجتماعی مختلف، رفتارهای خاصی داشتند.
تحصیل در مدرسه یونانی
چخوف دوران ابتدایی خود را در مدرسهای که به مهاجرنشینهای یونانی اختصاص داشت، گذراند. او در آنجا توانست زبان لاتین و یونانی را فرابگیرد و از آداب و رسوم مهاجرنشینها آگاهی یابد. هر چند علاقه چندانی به تحصیل نداشت و در همین دوران به استعداد خود در حوزه نمایش و بازیگری پی برد. او روزی قیافه خود را تغییر میدهد و نقش فردی دیگر را بازی میکند، تا جایی که عمویش او را نمیشناسد. پس از آن به فکر نمایشهای سیار میافتد و برای عملیکردن آن و کسب تجربه، به دیدن نمایشهای مختلف شهر میرود. این کارها کمکم هنر داستاننویسی او را شکوفا میکنند.

داستاننویسی آنتوان چخوف در نوجوانی
آنتوان اولین داستان خود را در سن دوازده سالگی نوشت. آثار نوجوانی او با وجود بیتجربگی و خامی اولیه، سادگی و ظرافت سبک دارند. او بعدها بسیاری از این داستانها را بازنویسی کرد و در مجموعه آثار خود قرار داد. مثلا داستان کوتاه “جراحی”، نسخه بازنویسیشده نمایشی کمدی است که آنتوان چخوف در سن ده سالگی نوشت!!
ماجرای این داستان درباره مردی است که دندان درد شدیدی دارد و دکتر تشخیص میدهد که باید دندانش کشیده شود؛ اما دندان او با هیچ ابزاری کنده نمیشود تا جایی که دعوایی میان پزشک و بیمار صورت میگیرد.
دوران بیپولی و تنهایی چخوف
پدر چخوف عاشق موسیقی بود و همین موضوع موجب شد که کمکم به داد و ستد و ورشکستگی کشیده شود. هنگامی که آنتوان سالهای دبیرستان را میگذراند، پدرش از ترس طلبکارها به همراه خانواده به مسکو رفت و او تنها در تانگروف ماند تا مدرسهاش تمام شود.
روزگار تنهایی و فقر، چخوف را به سمت تدریس کشاند. او هر چند وقت یکبار برای خانواده پول میفرستاد تا کمک حالی برایشان باشد. از این رو مشاغل مختلفی مانند شکار حیوانات و نویسندگی را امتحان کرد تا درآمد بیشتری کسب کند. او در همین دوران به نگارش مجلههای فکاهی روی آورد تا این که دبیرستان را تمام کرد و نزد خانوادهاش به مسکو رفت.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات استیو هاروی، جامی و زندگی نامه حضرت محمد را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
تحصیلات دانشگاهی آنتوان چخوف
اولین اقدام آنتوان پس از ورود به مسکو، ثبتنام در دانشگاه پزشکی بود. در آن سالها مطالب او در مجلههای فکاهی مسکو میدرخشید تا این که روزی اولین داستان کوتاه او در مجله سنجاقک که نشریهای در سنپترزبورگ بود، منتشر شد. این موضوع در سال 1880 رخ داد و سرآغازی برای نویسندگی رسمی آنتوان چخوف شد. او تا چند سال پس از آن، صدها داستان کوتاه کمدی، لطیفه و آگهی تجاری نوشت و آنها را با نامهای مستعاری نظیر؛ آدم کبد گندیده، مرد بدون طحال، برادر برادرم و اولیس در مجلات مختلف منتشر کرد.
بسیاری از این آثار همچنان مهجور و ناشناخته باقیمانده است تا روزی که منتقدان ادبی بتوانند سایر نامهای مستعار او را کشف کنند. چخوف در سال 1884 از دانشگاه پزشکی فارغالتحصیل شد و در شهری نزدیک به مسکو به طبابت پرداخت.
نوشتههای ابتدایی چخوف
آثاری که چخوف در اوایل نویسندگی خود مینوشت، کمتر از سایر آثارش در برگیرنده افکار، عقاید و احساسات او بودند. او برای کسب درآمد مجبور بود نوشتههایی مطابق با روز بنویسد و قوانین مربوط به مردم و حکومت را رعایت کند. مهمترین خصوصیات آثار او در این دوران ایجاز، بیمحتوایی، آبکی و بازاری بودن آنهاست.
فعالیت در مجلات مسکو
آنتوان در سالهای اولیه فعالیت در مجلات مسکو و پترزبورگ چندان مورد لطف و توجه نبود. او بابت هر مطلبی که مینوشت مبلغ بسیار ناچیزی میگرفت که آن هم گاهی اوقات پرداخت نمیشد یا ماهها به تعویق میافتاد. چخوف عقیده داشت پول گرفتن از نوشتن دشوارتر است.
او فردی بود که میتوانست راحت و سریع بنویسد، شلوغی و سروصدا تمرکزش را برهم نمیریخت و موجب پریشانی حواسش نمیشد. تنها پس از سال 1882 بود که آنتوان به درآمد اندک اما ثابتی در نویسندگی رسید. در آن روزها سردبیر “مجله تکهپاره” از او دعوت کرده بود تا هر هفته مطالبی طنز برای مجله بنویسد. فعالیت چخوف در این نشریه موجب شد که در آثارش به پختگی بیشتری برسد و قواعد ضروری را رعایت کند.
مانعی برای پیشرفت آنتوان چخوف
آنتوان روزبهروز به پختگی و پیشرفت بیشتری رسید. او داستانهایی مینوشت که حتی توجه کسانی که علاقهای به مطالعه نداشتند را جلب میکرد. کمکم سردبیرهای نشریههای پایتخت از او دعوت کردند تا برایشان بنویسد و حتی دمیتری گریگوروویچ که ادیب برجسته روسیه بود برایش نامه نوشت. گریگوروویچ در نامهاش از چخوف خواست که مطالب جدیتری بنویسد و استعداد بیسابقه خود را دستکم نگیرد. او به آنتوان توصیه کرد که زمان بیشتری برای نوشتن بگذارد و اگر هم مشکل مالی دارد تحمل کند و برای ثروت بیشتر، سرعت نوشتنش را بالا نبرد.
این نامه تاثیر عجیبی بر چخوف گذاشت. او تصمیم گرفت که از نوشتن سطحی فاصله بگیرد و افکار جدی و مهمش را روی کاغذ بیاورد. با اینحال مانعی بر سر راه تمرکز و پیشرفت آنتوان قرار داشت. او در دسامبر سال 1884 و در سن 24 سالگی نخستین نشانههای بیماری سل را با سرفههای خونی مشاهده کرد. حملات بیماری او کمکم شدیدتر میشد اما چخوف به آنها بیتوجه بود و سعی میکرد آن را عادی نشان دهد. او چند سال از رنج بیماری و سرفههای خونی آسودگی نداشت تا اینکه ده سال بعد در سال 1897 به این نتیجه رسید که درمان تاثیری ندارد. او به این واقعیت رسیده بود که وقت چندانی ندارد و باید برای انجام کارهایش شتاب کند.

مرگ برادر و روزهای سخت در پیش
در این روزها اتفاق دیگری رخ داد که تاثیر بسیاری بر آنتوان چخوف گذاشت. در سال 1889، نیکلای، برادر محبوب آنتوان به دلیل بیماری سل درگذشت. او در روزهای پایانی هر چه از دستش برمیآمد انجام داد تا برادرش را آرام کند اما به نتیجهای نرسید. مرگ و تشییع جنازه او تاثیر بسیاری بر آنتوان گذاشت. او روزهای زیادی درگیر افسردگی و ناتوانی ذهنی بود و این حالت روحی او در داستان “سرگذشت ملالانگیز” که در حال نوشتنش بود مشخص شد.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات مولانا جلال الدین بلخی، ولادیمیر پوتین و کارلوس کاستاندا را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
آنتوان چخوف و تصمیم به سفری طولانی برای آرامش
آنتوان پس از این اتفاق تصمیم گرفت به سفر طولانی برود تا به آرامش دست یابد. او اعلام کرد که میخواهد به جزیره ساخالین سفر کند. ساخالین در آن زمان تبعیدگاه زندانیان سیاسی روسیه بود و حدودا 80 روز طول میکشید تا فردی از مسکو به آنجا برسد. او به جمعآوری مطالبی درباره این جزیره پرداخت و از کتابخانهها، مجلات و دوستانش کمک گرفت.
چخوف در آوریل سفرش را آغاز کرد و سرانجام پس از سه ماه به ساخالین رسید. او در مدت اقامتش در آنجا به مشاهده زیباییهای طبیعت و رفتارهای مردم پرداخت. حتی پرسشنامههایی طرح کرد و از طریق سوالات متعددش به روحیات، فقر، اندوه و مشکلات شخصی و سیاسی مردم آنجا پی برد. پنج سال طول کشید تا چخوف حاصل سفر خود را در کتابی به نام ” جزیره ساخالین” منتشر کند. هرچند این کتاب منتقدان زیادی داشت، بنابر نظریهای موجب شد اوضاع زندانیان ساخالین بهتر شود و مردم بیش از گذشته به مصائب آنها پی ببرند.
ازدواج با اولگا کنیپر
چخوف در سال 1901 با اولگا کنیپر ازدواج کرد. او بازیگر روسی بود و پس از مرگ چخوف، نقش مهمی در جمعآوری و انتشار آثار همسرش داشت. آنها تنها سه سال با هم زندگی کردند؛ چرا که چخوف در سال 1904 درگذشت. نامههای عاشقانه آنتوان به اولگا در کتابی به نام “دلبند عزیزترینم” جمعآوری و با ترجمه احمد پوری در ایران منتشر شده است.

مرگ آنتوان چخوف
بیماری آنتوان روزبهروز شدیدتر میشد و حتی لحظهای او را رها نمیکرد. او نحیف و تکیده شده بود و هر کسی با دیدنش متعجب و ناراحت میشد. همسرش آخرین ساعات او را چنین توصیف کرد: “ساعت 11 شب 14 ژوئیه، ناگهان حال آنتوان بد میشود. پزشک معالجش به خانه میآید و با تزریق آمپول او را آرام میکند. پس از آن چخوف شروع به نقل خاطرهای طنز میکند تا جایی که از خنده رودهبر میشویم. او لیوانی نوشیدنی میخورد سپس به پهلو دراز میکشد. من به سمتش رفتم و صدایش کردم، اما دیگر نفس نمیکشید. او برای همیشه به خواب رفت… ساعات اولیه روز 15 ژوئیه سال 1904 بود”.
یک هفته بعد از مرگ چخوف، مراسم خاکسپاری او در مسکو برگزار شد. درگذشت او عزای عمومی مردم روسیه را در پی داشت و حتی نویسندگان بزرگی چون ماکسیم گورکی در آن شرکت داشتند. تعداد تشییعکنندگان او به اندازهای بود که راه وسایل حملونقل بسته شد و پلیس اعلام آمادهباش نظامی داد. مردم، عزادار نویسنده محبوب خود بودند؛ نویسندهای که از آنها سخن میگفت و سعی داشت حقایق زندگی را نمایش دهد. پیکر او در گورستان تاریخی نووودویچی در شهر مسکو به خاک سپرده شد.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات بابک بختیاری، گالیله، فردوسی، شیخ بهایی و جف بزوس را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
خصوصیات اخلاقی آنتوان چخوف
چهره چخوف همیشه سرشار از نشاط و شادی بود. حتی در اواخر عمر که گرفتار بیماری و تنگینفس بود، باز هم آرام و قرار نداشت و پیوسته شوخی میکرد. او عاشق دلقک بازی بود، مثلا با دوستانش به هتلی میرفت و وانمود میکرد که نوکر ارباب است. سپس به افشای شرارتهای ارباب میپرداخت تا همگان مبهوت شوند و قاهقاه میخندید.
او بارها به چنین اعمالی دست زد، تا جایی که سالها پس از مرگش همچنان دوستانش او را با خندههای بلند و کارهای بامزهاش به خاطر میآوردند. آنتوان مرد مهربانی بود که نمیتوانست بیپولی دوستانش را تحمل کند، مهمانیهای بزرگ برپا میکرد و بیوقفه به دوستانش کمک میکرد.
خصوصیات آثار آنتوان چخوف
دوری از سیاست
چخوف تقریبا در تمام آثار خود از سیاست و انتقاد به حکومتها دوری کرد. این خصوصیت او بارها از جانب منتقدان ادبی محکوم شد. آنتوان، سالهای سرکوب و استبداد روسیه در 1881 دانشجو بود و به وفور میدید که نویسندگان و دوستانش تبعید شده یا به اعدام و زندان محکوم میشوند.
به همین دلیل تلاش میکرد از مسائل سیاسی دور بماند و بیشتر به داستانهای عامه مردم توجه کند. جالب است بدانید آنتوان چخوف یک بار داستانی به نام “صحبت کردن یا نکردن” مینویسد و در آن از اداره سانسور و ماموران مخفی انتقاد میکند. این داستان هرگز منتشر نمیشود و چاپ آن از سوی اداره امنیت ممنوع میشود. پس از آن، چخوف برای همیشه نوشتن داستانهای سیاسی را کنار میگذارد.

مسائل اجتماعی در آثار آنتوان چخوف
چخوف در بیان مسائل اجتماعی و تبعیضهای طبقاتی بیشتر به شیوه گوگول، نویسنده مشهور روسیه عمل میکند. او رشوه خواری، بیکفایتی و فساد حاکمان را نمایان میکند و به تمسخر خودخواهی، چاپلوسی و دورویی بالادستیها میپردازد. همچنین در چند داستان کوتاه، پلیسها و نیروهای امنیتی را به تمسخر میگیرد و رفتارهای نادرست آنها با زیردستان را نشان میدهد. دو داستان “هزار رنگ” و “سرجوخه پریشیبیف” از مشهورترین آثار او در این زمینه هستند.
سادهنویسی و سرعت در نویسندگی
آنتوان چخوف اصول اساسی نویسندگیاش را در چند چیز میدانست: دوری از سیاست، واقع گرایی، توصیف صادقانهی آدمها و اشیا، ایجاز و مختصرنویسی، نوآوری، ایجاد همدردی. او به تمام این اصول پایبند بود و چنان چه تاکنون اثری از او خوانده باشید، به راحتی میتوانید نمونههای آن را در نوشتارش بیابید. او به دوستش میگفت: “من داستانهایم را با نگاه به سادهترین اشیا و حرکات مینویسم. مثلا به یک زیرسیگاری فکر میکنم و داستانی مینویسم که درباره آن باشد.” این ویژگی او هر چند مورد انتقاد قرار گرفت، بیش از هر چیز استعداد بینظیر چخوف در نویسندگی و خلق داستان را نشان میدهد.”
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات چارلز داروین، پابلو پیکاسو، مجید سمیعی و دکتر حسابی را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
معرفی برخی از آثار چخوف و ترجمههای آن در ایران
خوشبختانه آثار بسیاری از آنتوان چخوف در ایران ترجمه و منتشرشده است. چخوف علاوه بر داستان نویسی، تبحر فوقالعادهای در نمایشنامهنویسی داشت و آثاری که در این ژانر نوشت، بیش از پیش بر شهرت او افزود. مجموعه کامل آثار این نویسنده در ده جلد با ترجمه ناهید کاشیچی و سروژ استپانیان در نشر توس به چاپ رسیده است. علاوه بر آن آثار دیگری از او وجود دارد که جداگانه و گاه با نقد و تفسیر منتشر شدند.
ما در دانشگاه کسب و کار برخی از بهترین نوشتههای چخوف و ترجمههای آن را به شما معرفی میکنیم:
- داستان اتاق شماره 6 با ترجمه آبتین گلکار از نشر هرمس
- نمایشنامه مرغ دریایی با ترجمه کامران فانی نشر قطره
- رمان “دشمنان” و نمایشنامه “باغ آلبالو” با ترجمه سیمین دانشور
- مجموعه بهترین داستانهای کوتاه آنتوان چخوف با انتخاب و ترجمه احمد گلشیری از انتشارات نگاه
- داستان ملالانگیز” با ترجمه آبتین گلکار از نشر ماهی
سخن پایانی
آنتوان چخوف را بهترین داستان کوتاه نویس دنیا میدانند. او با این که مدت زیادی زندگی نکرد اما بیش از 700 داستان کوتاه نوشت و نمایشنامههای متعددی به جای گذاشت که تا امروز شهرت و جایگاه خود را حفظ کردهاند.
آثار او همچنان خوانده میشوند و به اکثر زبانهای زنده دنیا ترجمه شدهاند. او از موضوعات و انسانهای واقعی مینوشت و درونمایه آثارش مضامینی چون حفظ فرصتهای زندگی، دوری از آداب و رسوم غلط، تضاد طبقاتی و انتقاد از فساد و فحشا بود. او توانست جایزه پوشکین را از طرف آکادمی سلطنتی علوم روسیه دریافت کند و در انجمن دوستداران ادبیات روسیه عضو شود.
نظر شما درباره این نویسنده نابغه و مردمی چیست؟ آیا تاکنون داستانی از او خواندهاید؟
منبع: Wikipedia