سال 1330 سعیده قدس در میان خانوادهای پر جمعیت به دنیا آمد. شمیرانات تهران زادگاه او بود. پدر و مادر سعیده هر دو انسانهای تحصیل کرده و فرهیختهای بودند. سعیده قدس دارای چهار خواهر و یک برادر است. او فرزند اول این خانواده بود. زندگی سعیده قدس با شعر و فرهنگ و ادب آمیخته بود و این موضوع را مدیون شغل پدرش یعنی مدیریت مدرسه بود.
پدرش همیشه سعی میکرد سعیده را با اشعار بزرگانی چون مولانا و حافظ آشنا کند و او را با فرهنگ و ادب ایرانی تربیت کند. در این مقاله از مجموعه مقالات دانشگاه کسب و کار میخواهیم مروری بر زندگینامه سعیده قدس، کارآفرین بزرگ ایرانی بیندازیم و در کنار یکدیگر بخش کوچکی از خدمات این بانوی بزرگ به میهنمان ایران را بررسی کنیم. تا انتهای این مقاله ما را همراهی کنید.
مروری بر سالهای ابتدایی زندگی سعیده قدس
اکثر کسانی که سعیده را از نزدیک میشناسند، بر این باور هستند که سعیده قدس در کودکی بسیار آرام بود. هنگامی که از سعیده خردسال درباره آرزوهایش میپرسیدند او میگفت که دوست دارد به جایگاهی برسد که بتواند از طریق آن دست افراد نیازمند را بگیرد و به آنها یاری برساند.
حل کردن مشکلات دیگران همیشه دغدغه سعیده در تمام سنین حتی کودکی بود. یکی از علائق و استعدادهای او در دوران کودکی نویسندگی بود. سعیده میگوید که در دوران کودکی اغلب وقتهای خالی خودش را صرف نوشتن میکرد. نویسندگی از جمله علائقی بود که سعیده آن را تا الان نیز همراه خود دارد.
کاری که سعیده در حال حاضر به آن مشغول است را میتوان ارثیهای از سمت خانواده او دانست. امور خیریه و کمک رسانی به مردم نیازمند از جمله فعالیتهایی بود که خانواده قدس همواره در آن مشارکت میکردند. پدر سعیده بر این باور بود که کمک به نیازمندان ارزش بزرگی است که هر خانواده موفقی باید به این ارزش پایبند باشد. سعیده میگوید پدرش پس از این که مشغول مدیریت در مدرسه شد، تصمیم گرفت مجتمع آموزشیای را بسازد که بتواند در آن بر طبق ارزشهای خودش مشغول تدریس شود.
سرانجام رویای پدر سعیده قدس
پدر سعیده برای ساخت این مجتمع آموزشی زمینی را از اوقاف گرفت؛ اما رؤیای پدر قیمت سنگینی داشت و جان او را گرفت. ساخت و طراحی این رؤیا برای پدر آن قدر سنگین و پر استرس بود که منجر شد در جوانی و در سن 48 سالگی دچار سکته مغزی شود. زمانی که پدر سعیده به رحمت خدا رفت او تنها 19 سال داشت.
فرزند اول خانواده بودن سبب شد که سعیده قدس بعد از، از دست دادن پدر احساس مسئولیت سنگینی را بر روی دوش خود حس کند. تا قبل از فوت پدر روزهای زندگی سعیده پر از شادی، پر از رنگ و بدون دغدغه بود. با مرگ پدر و داغدار شدن چهره مادر، روزهای زندگی سعیده رنگ دیگری به خود گرفتند.
سعیده قدس در آن سالهای غم تصمیم مهمی را با خود گرفت. او تصمیم گرفت که در تمام سالهای پیش رو قوی و محکم همیشه بر روی پاهای خود بایستد! پس از فوت پدر، مادر سعیده اجازه هیچ دخالتی را از طرف بستگان نزدیک همچون عمو و یا دایی در نحوه تربیت فرزندانش را نداد. مادر سعیده دوست نداشت که بستگان فرزندانش را امر و نهی کنند و یا درباره نحوه تحصیل و یا زندگی کردن آنها نظر بدهند.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات هایزنبرگ، حسن خسروشاهی، شهرداد روحانی و دیپاک چوپرا را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
سعیده قدس، روزهای تحصیلش در دانشگاه و شروع به کار
جغرافیا رشتهای بود که سعیده قدس آن را برای تحصیل انتخاب کرد. او توانست مدرک لیسانس خودش را در این رشته با گرایش سیاسی از دانشگاه تهران با موفقیت بگیرد. پس از این که از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد وارد اداره دخانیات شد. کارشناس برنامه و بودجه عنوان اولین شغلی است که سعیده قدس در اداره دخانیات آغاز کرده بود.
او اولین حقوقش را به خوبی به یاد میآورد. 30 هزار تومان در ماه! سعیده قدس در زمان اشتغال تصمیم میگیرد که ادامه تحصیل دهد و رشته جامعه شناسی شهری را برای مقطع کارشناسی ارشد خود انتخاب میکند. پس از فارغالتحصیلی در این رشته وارد وزارت صنایع و معادن میشود. کارشناس روابط بینالملل عنوانی بود که سعیده در وزارت صنایع و معادن در آن مشغول به کار شد.
نگاهی به زندگی خصوصی سعیده قدس
در ادامه این قسمت قصد داریم بخشهایی از زندگی شخصی سعیده قدس را در کنار هم بررسی کنیم. تا انتهای این مقاله تیم دانشگاه کسب و کار را همراهی کنید.
از آشنایی و ازدواج با همسرش تا مهاجرت به آلمان
مدیر عامل خیریه محک، سعیده قدس تنها 23 سال داشت که با نادر شریفی آشنا شد. نادر شریفی در آن سالها کارمند وزارت خارجه بود. آنها پس از چند ماه آشنایی با یکدیگر ازدواج کردند. سعیده قدس درباره ازدواجش این گونه تعریف میکند:
در زمان دانشجویی ما تعداد دانشجوهایی که دختر بودند به نسبت پسرها خیلی کم بود. همین موضوع سبب میشد که صف طولانیای از خواستگارها برای دانشجویان دختر در ورودی دانشگاه تشکیل شود. گاهی این موضوع من را آزار میداد و باعث میشد که در فرعی دانشگاه را برای ورود انتخاب کنم.
سعیده درباره ملاکهایش در ازدواج این گونه میگوید: همیشه دوست داشتم با کسی آشنا شوم و ازدواج کنم که شناخت خوبی از دنیا داشته باشد. هرگز نمیخواستم که همسرم در خانه از موضوعات سرکارش و اتفاقهایی که در شرکت افتاده و یا ماشین و خانهای که رؤیای خریدش را دارد برایم صحبت کند. آن چه که بیش از همه برای من اهمیت دارد درک، اطلاعات و علم او بود. دوست داشتم همسرم بداند در انقلاب روسیه و یا کشور فرانسه چه اتفاقی افتاد. من در دلم همیشه همسر متفاوتی را میخواستم.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات اراتوستن، پریسا تبریز، اروین شرودینگر و پروانه وثوق را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
نحوه آشنایی سعیده قدس و همسرش
مهمانیای که یکی از دوستانم ترتیب داده بود موجب آشنایی من و نادر شد. در آن مهمانی بین من و نادر مکالمه عمیقی شکل گرفت. از طریق این مکالمه متوجه شدم که هر دوی ما مسیر فکری مشابهی را در زندگی داریم. شناخت عمیقی که نادر بر روی اتفاقهای مختلف جهان هستی داشت باعث شد که من به او علاقهمند شوم. نادر با وجود همه اطلاعات بسیاری که داشت هرگز از آنها استفاده نمیکرد تا در برابر بقیه ژست روشنفکری بگیرد.
همه این ویژگیها دلیلی بود که من نادر را به عنوان همسر خودم انتخاب کردم و پس از چند ماه آشنایی با یکدیگر ازدواج کردیم. شغل نادر که کارمند وزارت خارجه بود دلیلی بود که باعث شد تصمیم بگیریم چند سالی را در کشورهای آلمان و همچنین پاکستان زندگی کنیم. نادر درباره دلیل این انتخاب میگوید که همیشه دوست داشت در آن سال ها آداب و رسوم و فرهنگ کشورهای دیگر را بیشتر بشناسند و با آنها آشنا شود. چرا که بر این باور بود آشنایی با فرهنگهای دیگر میتواند گستره دید انسان را نسبت به زندگی و محیط اطرافش افزایش دهد.
هنگامی که سعیده قدس در کنار همسرش در آلمان زندگی میکرد، مجدداً تصمیم گرفت که به تحصیل بپردازد. رشته زبان و ادبیات آلمانی انتخاب سعیده قدس برای ادامه تحصیل در کشور آلمان بود. او در این رشته از دانشگاه برلین آلمان با موفقیت فارغالتحصیل شد. پس از چند سال زندگی مشترک در کشور آلمان اولین فرزند آنها در سال 1357 به دنیا آمد. سعیده قدس و همسرش نام اولین فرزند خود را مهربد گذاشتند.
سعیده و تصمیم بازگشتش به ایران در سال 1361
با تولد مهربد، سعیده قدس تصمیم میگیرد که با گرفتن مرخصی بدون حقوق مدتی را فقط صرف تربیت و بزرگ کردن پسرش بکند. او موفق میشود که این کار را به نحو احسنت به انجام برساند. سعیده همیشه بر این باور بود برای این که بتواند مادر بسیار خوبی برای فرزندش باشد تنها یک بچه کافی است. اما زمانی که مهربد به هفت سالگی میرسد دائم به مادرش میگوید که دوست ندارد تنها باشد. علاقه مهربد به داشتن یک برادر و یا خواهر کوچکتر باعث شد که سعیده تصمیم بگیرد فرزند دیگری را به دنیا بیاورد و حق داشتن خواهر و برادر را از مهربد دریغ نکند.
تصمیم برای به دنیا آوردن فرزند دوم حدود دو سال ذهن سعیده را مشغول خود کرد. در نهایت زمانی که 35 سال داشت همراه نادر و مهربد به ایران برگشتند و به لطف خداوند فرزند دوم خود را به دنیا آورد. سعیده قدس نام دختر خود را کیانا گذاشت. سعیده قدس همیشه از تصمیمی که برای به دنیا آوردن کیانا گرفته است به خوشحالی یاد میکند.
عشق و علاقه سعیده به فرزندانش و احساس مسئولیتش درباره آنها باعث شد که تصمیم بگیرد برای همیشه شغلش را رها کند و در خانه به تربیت دو فرزندش مشغول شود. او درباره این انتخابش این گونه میگوید که تمام مادران دنیا دوست دارند که برای فرزندان خود مادری نمونه باشند و وظیفههای خود را نسبت به فرزندانشان به نحو احسنت انجام دهند.
ابتلای دخترش کیانا به بیماری سرطان در سن دو سالگی
سعیده قدس داستان تلخ بیماری کیانا را این گونه شرح میدهد: من از همان ابتدا بر روی فرزندانم و سلامت آنها وسواس زیادی داشتم. در آن سالها به شیرخشکهایی که در ایران وجود داشتند هیچ اعتمادی نداشتم و نادر را مجبور میکردم که شیرخشک را برای فرزندان با قیمت بسیار بالاتری از کشور آلمان بخرد. تا حدود دو سالگی کیانا وسواسهای من درباره سلامتی بچهها ادامه داشت.
جشن تولد دو سالگی کیانا نزدیک بود و درست زمانی که من به دنبال تدارکات یک جشن برای او بودم متوجه علائم بیماری در او شدم. این اتفاق خیلی تلخی برای ما محسوب میشد. بیماریای مشکوک در بدن کیانا وجود داشت و تمام بدن او را درگیر خودش کرده بود. من تمام سعیام را کردم که تا قبل از شروع جشن تولد کیانا از این موضوع مطلع شوم. برای همین تصمیم گرفتم که تا قبل از ساعت شروع جشن به آزمایشگاه بروم و نتیجه آزمایشی را که کیانا داده بود بگیرم و از نوع بیماری او آگاه شوم.
پس از گرفتن جواب آزمایش آن را سریع نزد پزشک کیانا بردم تا نتیجه آن را بررسی کند. هنگامی که پزشک آزمایش را دید غم بزرگی بر چهره او نشست و من در همان لحظه متوجه واقعیت شدم. پزشک دستور داد که هر چه سریعتر کیانا را بستری کنیم و درمان را شروع کنیم. هیچ وقت نمیتوانم احساسی را که در آن لحظات داشتم در قالب کلمات برای کسی بازگو کنم. اما درباره دردی که میکشیدم میتوانم این گونه بگویم که گویا تمام زمین و آسمان بر روی سر من خراب شدند.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات ارشمیدس، آلفرد نوبل، هنری فورد و توماس هاردی را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
جراحی کیانا از زبان سعیده قدس
ساعت پنج صبح زمان عمل جراحی کیانا فرا رسید. من نگران پشت در اتاق عمل نشسته بودم و بدون این که کاری از من ساخته باشد از پنجره کوچکی که بر روی در اتاق عمل قرار دارد داخل را نگاه میکردم. در داخل اتاق عمل بین پزشکان درباره کیانا بحث داغی شکل گرفته بود. اما تمام آن چه توجه من را به سمت خودش جلب کرده بود کیانا بود که بیهوش بر روی تخت دراز کشیده بود.
در آن زمان سرم پر از نگرانیهای مختلف، اضطراب و سوالهای زیادی بود. هیچ کس درباره اوضاع کیانا با من صحبت نمیکرد و توضیح دقیقی را به من ارائه نمیداد. با نگاه کردن به چهره پزشکان متوجه این موضوع میشدم که آن چه برای دخترم رخ داده است موضوع عادی و بی اهمیتی نیست.
با این وجود در آن زمان دوست داشتم که اطلاعات دقیقی را درباره وضعیت او بدانم و از حال او مطلع شوم. سرانجام پزشک کیانا تصمیم گرفت واقعیت را با من در میان بگذارد. او گفت که کیانا درون کلیهاش تومور سرطانی دارد. هرچه سریعتر باید برای عمل جراحی این تومور اقدام کنید و جان او در خطر است.
روایت سعیده قدس از سالهای سخت بیماری کیانا
سالهایی را که همه خانواده درگیر درمانهای بیماری کیانا بودیم را خوب به یاد میآورم. شرایط برای همه ما بسیار سخت بود. در آن سالها خیلی سخت میتوانستم لحظهای را پیدا کنم که آرامش و یا آسودگی خاطر داشته باشم. فرزندم در جلو چشمانم درد میکشید و با آن دست و پنجه نرم میکرد.
این موضوع که نمیتوانستم کاری کنم به شدت من را آزار میداد. وضعیت کیانا در آن سالها وضعیت بسیار بدی بود و درمان این بیماری بسیار طولانی بود. شیمی درمانیهای زیادی که در طول درمان بیماری قرار داشت باعث میشد که کیانا درد بسیار شدیدی را تجربه کند. من تمام روزها را نگران حال کیانا بودم. روزهایی که احساس میکردم حال کیانا بهتر است و میتوانم کمی آسوده خاطر باشم، درد کشیدن هم اتاقیهای کیانا و یا کودکان دیگری که درگیر این بیماری هولناک بودند آرامش من را میگرفت.
دغدغه اصلی خانوادههای بیماران سرطانی از نگاه سعیده قدس
فکر کردن به تمام کودکان بیمار به شدت من را غمگین میکرد. در آن سالها متوجه شدم که بزرگترین دغدغه خانوادههایی که درگیر این مشکل هستند هزینههای بسیار بالای درمان است. این موضوع برای من بسیار غیرقابلباور بود و قلب من را پر از درد میکرد. به قدری از این موضوع تحت تأثیر قرار گرفتم که تصمیم گرفتم که به دنبال راه چارهای برای حل این مشکل خانوادهها باشم. اتفاقاتی که در آن سالها شاهدش بودم مسبب تحولی بزرگ در درون من بود و میتوان گفت که مسیر جدیدی را جلوی پای من باز کرد.
رؤیاهای من، شادیها، رفاهی که برای خود و خانوادهام فراهم کرده بودم، تمام هدفها و طرحهایی که برای آینده در نظر داشتم همه و همه تبدیل به یک سونامی خیلی بزرگ شد. گاهی به فکر فرو میرفتم و از خود و خدای خودم میپرسیدم که من مرتکب چه گناهی شدهام که حال کیانای دوسالهام دارد تاوان آن را پس میدهد! این داستان حدود دو سال به طول انجامید. دو سال کامل من هر ماه دخترم را پیش پزشک میبردم.
مؤسسه خیریه محک و داستان تأسیس آن
زمانی که سعیده قدس تمام روزها را با مشغلههای روند درمان دخترش درگیر بود، با مؤسسهای آشنا شد که در کشور آلمان قرار داشت. آشنایی سعیده قدس با این مؤسسه در مسیر درمان کیانا بسیار تأثیرگذار بود. کاری که این مؤسسه انجام میداد این گونه بود که خانوادههایی که درگیر درمان بیماری کودکانشان هستند را پیدا میکرد و تمام تلاشش را میکرد که از این خانوادهها حمایت مالی و یا حمایت عاطفی کند.
آشنایی با این مؤسسه باعث شد که سعیده در تمام روزهایی که در بیمارستان در کنار کیانا روند درمان این بیماری را طی میکرد، رؤیای راه اندازی مؤسسه مشابهی در ایران را در سرش بپروراند. سعیده به خوبی جای خالی چنین مؤسسهای را در کشورمان ایران احساس میکرد.
هزینههایی که درمان بیماری سرطان بر روی دست خانوادههای درگیر میگذارد بسیار سرسامآور است. سعیده قدس در این فکر بود که با کمک گرفتن از خیرین بزرگ ایران و همچنین مردم عادی مؤسسهای را راه اندازی کند که بتواند از نظر مالی از خانوادههای درگیر حمایت کند و فشار مالی را از روی دوش آنها بردارد. این رؤیا سرانجام خوبی داشت. کیانا بهبودی خودش را به دست آورد و سعیده قدس نیز توانست با کمک گرفتن از تعدادی از دوستانش و همچنین آشنایان خیر رؤیای ساخت مؤسسه محک را عملی کند. کیانا در حال حاضر بزرگ شده است و موفق شده است که از دانشگاه استنفورد مدرک MBA خود را بگیرد.
عملی شدن رویای سعیده قدس
در سال 1370 سعیده قدس توانست به رؤیای خود جامه عمل بپوشاند. مؤسسه محک به عنوان یک سازمان غیرانتفاعی (NGO) با هدف حمایت از کودکان درگیر بیماری سرطان در کشورمان ایران تأسیس و مشغول به فعالیت شد. سعیده قدس این مؤسسه را از زیر زمین کوچکی در خانهاش تأسیس و راه اندازی کرد.
با گذشت سالها و تلاشهای خستگیناپذیر سعیده قدس مؤسسه محک از یک زیر زمین کوچک به یک بیمارستان مجهز به امکانات کامل کلینیکی و همچنین پاراکلینیکی تبدیل شد. در حال حاضر مساحت بیمارستان محک چیزی در حدود 18 هزار متر مربع است که آن را به یکی از تخصصیترین بیمارستانها در خاورمیانه تبدیل کرده است. 33 هزار کودک درگیر بیماری سرطان هم اکنون تحت پوشش مؤسسه محک هستند.
با این که در این راه سختیها و چالشهای مختلفی بر سر راه سعیده قدس قرار داشتند؛ اما ایشان موفق شدند که در سال 1386 مقام مشورتی از شورای اقتصاد و همچنین مقام اجتماعی از سازمان ملل متحد را از آن خود کنند. سازمانهای مختلف معتبر در سطح بینالمللی فعالیت میکردند پیشنهاد همکاری به مؤسسه محک میدادند و سعیده قدس با تعدادی از آنها همکاری کرد. خانم قدس دوست داشتند که مؤسسه محک در سطح جهانی نیز حرفهایی برای گفتن داشته باشد.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات فرانسوا ولتر، کارلوس اسلیم، مایکل کین و آرش فردوسی را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
فعالیت های دیگر سعیده قدس در کنار خیریه محک
سعیده قدس در کنار تلاشهایی که برای مؤسسه محک انجام میداد در توسعه چندین سازمان غیر دولتی که شامل مؤسسههای خیریه میشدند نیز همکاری میکرد. از جمله این مؤسسات میتوان به انجمن بینالمللی کودکان مبتلا به سرطان، جبهه سبز ایران، انجمن سرطان سینه ایران، انجمن حمایت از محیط زیست و چندین مؤسسه بزرگ دیگر اشاره کرد. در حال حاضر خانم قدس با سفرهای زیادی که به کشورهای مختلف دنیا دارند با بزرگان آن کشورها جلسات متعددی را ترتیب میدهند و از طریق آنها کمکهای همهجانبه و مختلفی را برای تقویت و رشد هر چه بیشتر مؤسسه محک جمع آوری میکنند.
از کتاب کیمیا خاتون تا حضور در لیست 50 زن برتر جهان
سعیده قدس توانست مؤسسهای را رشد و توسعه دهد که به واسطه آن هزاران کودک درگیر سرطان تحت حمایت مالی و عاطفی قرار بگیرند. در سال 2006 سعیده قدس توانست از طریق تجربیات مختلفی که به واسطه سالها تلاش برای رشد روزافزون مؤسسه محک به دست آورده است، کتاب مشهوری به نام کیمیا خاتون را به چاپ برساند. شاید دانستن این نکته برایتان جالب باشد که کتاب کیمیا خاتون بیشتر از 25 بار در کشورمان تجدید چاپ شد و به شهرت بسیار زیادی رسید.
در سال 2008 نشریه وال استریت مدیرعامل مؤسسه خیریه محک یعنی سعیده قدس را به عنوان یکی از برترین زنان جهان معرفی کرد. نام سعیده قدس در لیست پنجاه زن برتر دنیا میدرخشید. در این لیست رتبه 45 ام به مدیرعامل مؤسسه خیریه محک تعلق گرفت. از این رتبه و عنوان میتوان به عنوان یکی از بزرگترین افتخارات ایران یاد کرد که یک بانوی فداکار آن را به دست آورد.
از سعیده قدس به عنوان ستارهای یاد میشود که با درخشش خود توانست آرامش را به کودکان درگیر بیماری سرطان و خانوادههایشان هدیه دهد. خانم قدس توانست به خوبی نشان دهد که زنان ایرانی تا چه حد میتوانند معجزه آفرین باشند. به امید روزی که در هیچ جای دنیا هیچ کودکی رنگ بیماری و رنج را به خود نبیند. در قسمت بعدی میخواهیم مصاحبهای را که با سعیده قدس انجام شده است را در کنار هم بخوانیم، پس همچنان همراه تیم دانشگاه کسب و کار بمانید.
خلاصهای از کتاب مشهور کیمیا خاتون
کیمیا خاتون رمانی تاریخی است که داستان زندگی دخترخواندهی مولانا جلالالدین بلخی را روایت میکند. این دختر که در تاریخ به فراموشی سپرده شده بود، نقش مهمی در روابط عاشقانهی شمس و مولانا داشته است. نویسنده کتاب، سعیده قدس، با نگرشی متفاوت و خیالپردازانه، این رابطه را در فضایی شاعرانه و سوررئالیستی به تصویر میکشد. او همچنین جهانبینی خود را دربارهی عشقبازی با پروردگار هستی ارائه میدهد. کیمیا خاتون یک اثر موفق و پرطرفدار است که تاکنون بیش از پنجاه بار چاپ شده و جایزههای مختلفی را نیز کسب کرده است.
دلایل شهرت کتاب پرطرفدار سعیده قدس
همان طور که در بخش قبلی بررسی کردیم، کیمیا خاتون یک رمان تاریخی است که داستان زندگی دخترخواندهی مولانا جلالالدین بلخی را روایت میکند. این کتاب در کشور ایران به دلایل زیر معروف است:
- نویسنده کتاب، سعیده قدس، یک نیکوکار و کارآفرین اجتماعی مشهور است که مؤسسه خیریه محک را تأسیس کرده است. او برای فعالیتهای خیرخواهانه و انساندوستانهاش جوایز متعددی دریافت کرده است.
- کتاب کیمیا خاتون با استفاده از منابع تاریخی و ادبی، جنبههای ناشناخته و جذابی از زندگی شمس و مولانا را به خواننده معرفی میکند. این کتاب به نوعی یک تفسیر نوین از عشق و عرفان در اندیشهی مولوی است.
- کتاب کیمیا خاتون با زبانی ساده و روان نوشته شده است و در همهی سنین و طبقات اجتماعی مخاطبان زیادی دارد. این کتاب از سال نشر (۱۳۸۳) تا سال ۱۴۰۱، پنجاه و یک بار تجدید چاپ شده است.
مرور مصاحبه با سعیده قدس فعال اجتماعی و کارآفرین در ایران
در این مصاحبه چند سوال مختلف از سعیده قدس پرسیده میشود و ایشان به سوالها پاسخ میدهند. در این قسمت میخواهیم پاسخها را از زبان خانم قدس بخوانیم. ما را تا انتهای این مقاله همراهی کنید.
خانم قدس امکانش هست که بیشتر در مورد خودتان و همچنین مؤسسه محک برای خوانندگان ما توضیح دهید؟
من سعیده قدس هستم و در سال 1330 در شهر تهران متولد شدم. نویسندگی حوزهای بود که از دوران کودکی به آن علاقه داشتم. اکثر زمانهای خالی که در دوران کودکی داشتم صرف نوشتن میکردم. مدیرعامل مؤسسه محک عنوانی است که بیشتر افراد من را با آن میشناسند. یک نکته مهمی که میخواهم به شما بگویم این است که حضور در لیست 50 زن برتر دنیا در روزنامه وال استریت موضوعی نیست که باعث شود من از خودم و از زندگی احساس رضایت کنم. بلکه آن چه باعث به وجود آمدن انگیزه و رضایت در من میشود، نگاه کردن به کودک بیماری است که با وجود این که همه موهایش ریخته در راهروهای مؤسسه محک بدون هیچ دغدغه و نگرانی مشغول بازی کردن است.
در حال حاضر کیمیا خاتون کتاب اولم چندین بار تجدید چاپ شده است. اما آرزوهای من به همین جا ختم نمیشود. یکی از رؤیاهای دیگری که هم اکنون در زندگیام دارم به اتمام رساندن کتاب دومم است. میتوان گفت که چندین سال است وقت خودم را صرف آن کردهام. مشغلههای مدیریتی و کارهای اجرایی ای که مؤسسه محک دارد در این سال ها اجازه نداده است که بتوانم آن را کامل و چاپ کنم.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات آلینوش طریان، سرگی برین، سام والتون و آلن تورینگ را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
خانم قدس از ویژگی های مهم شخصیتی خود برایمان بگویید
یکی از ویژگیهای من در زندگی این است که نسبت به همه اتفاقهای مختلفی که در زندگیام رخ میدهد نگاهی مثبت دارم. حتی میتوانم با شجاعت بگویم که بیماری دخترم را نیز لطفی از سمت کائنات میدانم و با دید مثبت به آن مینگرم. در برخورد با همه اتفاقهایی که در زندگیام رخ میدهد به جای پرسیدن سوال چرا؟ آن اتفاق را به صورت کامل نگاه میکنم و سپس فکر میکنم که چگونه و از چه راهی میتوانم این مشکل را حل کنم و یا بر آن غلبه کنم.
سعیده قدس درباره زندگی میگوید:
سؤالی که هر روز صبح لازم است که از خودمان بپرسیم این است که معجزه من در امروز چه خواهد بود؟
باید توجه داشته باشید که برای کسانی که همیشه سعی میکنند و تلاش میکنند که هر روز یک تغییر هرچند کوچک اما مثبت در زندگیشان ایجاد کنند هیچ بن بستی وجود ندارد. این موضوعی که به آن اشاره میکنم هیچ ارتباطی با دانشگاه خیلی خوب رفتن، مدارک عالی گرفتن و مال و ثروت ندارد. بلکه نکته بسیار مهم آن داشتن یک ذهنی است که ویژگی بارز آن جستجوگری میباشد. ذهن جستجوگر ذهنی است که هنگام برخورد با مسئله هرگز تسلیم آن نمیشود و همیشه به دنبال پیدا کردن راهی برای حل کردن آن مسئله میگردد.
هرگز فراموش نکنید که سختترین کارها برداشتن قدم اول در انجام هر کاری میباشد. اگر عزم خود را جزم کنید و قدم اول را بردارید، مطمئن باشید که کائنات هزاران قدم به سمت شما برمیدارند.
آیا با وجود همه این کارهایی که در زندگیتان انجام دادهاید، خودتان را فردی خوشبخت معرفی میکنید؟
بله من با تمام وجودم در زندگی احساس خوشبختی میکنم. من برای به دست آوردن این احساس، فعالیتی را شروع کردم که باعث میشود پس از مرگ من رد پایم بر روی زمین بماند. تلاشهایم در این راه باعث میشود نسل آینده سرزمینم زندگی بهتری را تجربه کنند.
آیا به عنوان مؤسس خیریه محک، این خیریه را یک موفقیت برای مردم ایران میدانید؟
بله صد در صد وجود این مؤسسه را یک موفقیت بزرگ میدانم. علت این احساس این است که من برای تأسیس این مؤسسه خیریه از هیچ امتیاز خاصی استفاده نکردم. در نهایت میتوان با افتخار این گونه گفت که مؤسسه خیریه محک به دست مردم ایران تأسیس شده است.
از دیدگاه شما آیا خدمت اجتماعی باعث به وجود آمدن احساس خوشبختی میشود؟
قطعاً بله این چنین است. هنرمندان بزرگ و آدمهای مشهور زیادی هستند که به مؤسسه ما مراجعه میکنند. همواره از سمت آنها درخواست همکاری و سهیم شدن در انجام امور خیریه برای کودکان را دریافت میکنیم. گاهی اوقات در ذهن بسیاری از افراد سوال به وجود میآید که افراد معروفی که به اندازه کافی به شهرت و ثروت رسیدهاند چه نیازی دارند که در کارهای خیریه شرکت کنند؟ جواب سوال این است که آنها به انجام امور خیریه نیاز دارند تا احساس خوشبختی خود را کامل کنند. چرا که بدون خدمت اجتماعی هیچ مال، ثروت و شهرتی موجب احساس خوشبختی نمیشود.
به نظر شما چرا میگویند که انسانها باید داشتههای خود را تقسیم کنند؟ آیا شما هم نظر موافقی دارید؟
تا به الآن که این سوال را از من پرسیدید دقیق راجع به آن فکر نکردهام. شاید برایتان جالب باشد که بدانید من از پدربزرگ مرحومم دو شمعدانی را برای به یادآوردن او و یادگاری نگه داشتهام. تا به الان به این موضوع فکر کردهام که آیا میتوانم روزی آنها را به شخص دیگری بدهم یا نه!
فکر میکنم اگر کسی بتواند چنین کاری را انجام دهد، پس از بخشش داشتههایش به آسودگی خاطر خاصی میرسد. کسانی که همواره چنین عملی را انجام میدهند و از آن چه دوست دارند دست میکشند و آن را به دیگری میبخشند، انسانهای خاصی هستند که درجهای از عرفان را تجربه کردهاند. حس میکنم من برای شبیه این افراد بودن فاصله زیادی دارم.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات پائولو کوئلیو، زکریا رازی، ماری کوری و توماس ادیسون را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
آیا تابهحال به این موضوع فکر کردهاید که اگر چه شخصی در زندگیتان نبود، مؤسسه محک هرگز به وجود نمیآمد؟
واقعیتش را بخواهید از نگاه من مؤسسه محک جایی برای عموم افراد است. تمام افراد جامعه در مؤسسه محک سهم یکسانی دارند همان طور که در ساخت آن نیز مشارکت داشتند. اما با همه این وجود کیانا دخترم کسی است که احساس میکنم اگر نبود و یا اگر بیماری او نبود هرگز ایده ساخت چنین مؤسسهای به ذهن من نمیآمد. علاوه بر این روزهای اول ساخت این مؤسسه برای من روزهای بسیار سخت و پر از نگرانی بود. در میان این روزها امیدهایی که بانو شهلا طاهری همیشه به من میدادند و کمکها و همکاریهای ایشان روزنه نوری برای ادامه دادن بود.
کلام آخر
خیلی خوشحالیم که تا انتهای این مقاله تیم دانشگاه کسب و کار را همراهی کردید. در این مقاله به بررسی زندگی سعیده قدس بنیان گذار مؤسسه خیریه محک پرداختیم. سعیده قدس یکی از هزاران بانوی خیر در میهنمان ایران هستند. ایشان سالهای زندگی خود را صرف کار خیر و فداکاری در حوزه کودکان درگیر بیماری سرطان کرده و همچنان نیز در حوزه سلامت کودکان فعالیت میکنند.
بنیان گذاری مؤسسه خیریه محک در جهت حمایت مالی و عاطفی خانوادههایی که کودکان سرطانی دارند یکی از مهمترین خدمات این بانوی بزرگ به کشورمان ایران است. مؤسسه خیریه محک یک نهاد غیر دولتی است و به دست مردم بنا نهاده شد. در حال حاضر نام مؤسسه محک به گوش اکثر افراد آشنا میآید و درباره آن میدانند. همین موضوع نشان دهنده اهمیت و بزرگی این مؤسسه خیریه است.
آیا شما با مؤسسه محک آشنا بودید؟ کدام بخش از زندگی سعیده قدس برای شما الهام بخش بود؟
منبع: Wikipedia
باعرض سلام و تشکر
فکر میکنم در باره مبلغ اولین حقوق دریافتی ایشان اشتباهی رخ داده است
ظاهرا مبلغ سی هزار تومان در آن زمان بسیار بالا بده است
مؤفق باشید
بنام خالق هستی
مقاله بسیار عالی و تاثیر گذار بود
از خواندن آن نکات بسیار آموختم و خرسند شدم .
بنده خیلی لذت بردم و از طرفی احساس شرمندگی ، کاش در قوه قضائیه هم انقلابی رخ دهد و گرفتاران مقوله رسیدگی را نجات دهد که کمتر از درد سرطان نیست .