رودکی را پدر شعر فارسی و استاد شاعران جهان مینامند. بنا بر اسنادی، او قدیمیترین شاعری است که به زبان فارسی شعر سرود؛ البته تا پیش از او، شاعران دیگری بودند که به زبان پارسی شعر میسرودند؛ اما هم از لحاظ محتوا و بیان ضعیف بودند و هم اثر رسمی و معتبری از آنها باقی نمانده است.
رودکی در روزگار سامانیان که از دورانهای اوج فرهنگ و تمدن ایرانی بود زندگی میکرد و با حمایت پادشاه سامانی، شعر میسرود و به فعالیتهای خود ادامه میداد. او شاعر پرکاری بود و در عمر هشتاد و دو سالهی خود، حدود یک میلیون بیت شعر و شش دفتر مثنوی برجای گذاشت؛ که امروزه چیزی جز هزار بیت از آنها در دست نیست. این مقاله از دانشگاه کسب و کار، به زندگینامه این شاعر بزرگ و بررسی آثار و ویژگیهایش اختصاص دارد.
از زندگی تا مرگ رودکی
رودکی در دورانی زندگی میکرد که درخشانترین عصر تمدن ایران پس از اسلام بود. متاسفانه اطلاعات کامل و دقیقی از تاریخ تولد و کودکی او یا زندگی شخصیاش وجود ندارد و اکثر اطلاعات از حدس و گمان به دست آمده است. او احتمالا در نیمه دوم قرن سوم و بین سالهای 250 تا 265 قمری در یکی از روستاهای رودک سمرقند به نام بَنُج متولد شد. سمرقند که امروزه در ازبکستان قرار دارد، یکی از شهرهای مهم ماوراءالنهر بود که خاندان سامانی بر آن حکومت میکرد.
عوفی که سه قرن پس از رودکی زندگی میکرد، یکی از قدیمیترین مولفانی است که درباره او اطلاعاتی میدهد. او عقیده داشت رودکی بسیار تیزهوش و با حافظه قوی بوده، چنان که در 8 سالگی تمام قرآن را حفظ بود. این موضوع با خواندن اشعار او نیز قابل تشخیص است.
علاقه به موسیقی
در نوشتههای عوفی آمده که رودکی صورتی زیبا و آواز خوشی داشته و همین موضوع او را به خوانندگی و یادگیری ساز کشاند. بر اساس مقایسهی تاریخها، به نظر میرسد که این شاعر در سنین بالا، مثلا بین 40 تا 50 سالگی به دربار سامانی راه یافته و سالهای پیش از آن را در میان مردم و به دور از درباریان میگذراند. او از آنجا که منبع درآمد خاصی نداشت و از شعر و شاعری نیز پولی نمیگرفت، از این استعداد استفاده کرده و با نوازندگی و خوانندگی روزگار میگذراند.
در هر حال مهارت موسیقیدانی رودکی حتی در دربار نیز اهمیت داشت و او را بیش از گذشته به محبوبیت نزد پادشاه و مردم رساند. چنان که در روایتی، او توانست با سرودن شعر مشهور” بوی جوی مولیان” و نواختن چنگ، ابونصر سامانی را که ماهها از پایتخت دور بود و در هرات به سر میبرد، با شوق فراوان و بدون کفش، با پای پیاده به بخارا بکشاند.
ورود رودکی به دربار
از برخی اشعار رودکی مشخص میشود که او در جوانی از زندگی چندان مرفهی برخوردار نبود. مدارک موثقی از نحوه زندگی، تحصیلات و زمان آمدنش از سمرقند به بخارا وجود ندارد. تاریخ نگاران قدیمی، رودکی را شاعر دربار نصربن احمد میدانستند که از سال 301 تا 331 حکومت میکرد.
از آنجا که رودکی در سال 329 و دو سال قبل از پادشاه درگذشت، به نظر میرسد حدود 45 سالگی به دربار راه یافته است. او پس از آن که به دربار سامانی میرسد، مورد احترام فوقالعادهی پادشاه و درباریان قرار میگیرد. چنانکه نظامی عروضی دربارهی او مینویسد: ” از ندیمان پادشاه، هیچکس مقبول القولتر از او نبود “
ثروت رودکی
رودکی پس از آن که به دربار سامانی راه مییابد، مورد لطف و اقبال پادشاهان قرار میگیرد. او تبدیل به شاعری میشود که شعرش همه جا خواننده و خریدار داشت؛ در روایتی او فقط بابت یک قصیده، پنجاه و سه هزار درم از پادشاه و درباریان پاداش میگرفت.
نظامی عروضی دربارهی ثروت رودکی چنین میگوید که او به اندازهای پول داشته که در سفری که همراه نصربن احمد از هرات به بخارا میرفته، چهارصد شتر متعلق به اسباب و وسایل او بود! اما این اوضاع چنین نمیماند و شاعر در اواخر عمر دچار فقر میشود و تمام دارایی خود را از دست میدهد. چنان که خودش میگوید:
یکی نماند کنون زان همه، بسود و بریخت / چه نحس بود! همانا که نحسِ کیوان بود
تبعید و شکنجه رودکی در اواخر عمر
چنین به نظر میرسد که رودکی در اواخر عمر به دلایلی تمام داراییاش مصادره شده و نهایتا با فقر و شکنجه میمیرد. عدهای عقیده دارند که رودکی بر دین اسماعیلیه یا فاطمی بوده؛ اما چون بیش از دین، به فلسفه و علوم فکری اهمیت میداد به توطئه گرفتار میشود. او به دلیل افکار و عقایدی که علیهاش وجود داشت، پول، جایگاه و حتی بینایی خود را از دست میدهد؛ چنانکه در کالبدشکافی جسد او کشف شد که چشمانش بر اثر گرمای آتش سوخته بود و روی دندههایش آثار شکستگی وجود داشت.
نکتهی دیگری که تبعید و فقر شاعر را اثبات میکند، وفات او در زادگاهش است. او ظاهرا از بخارا و دربار به روستای بنجک تبعید میشود و سرانجام در سال 319 شمسی و در سن 82 سالگی از دنیا میرود.
کشف مقبره رودکی
مقبره رودکی تا هزار سال پس از مرگش مشخص نبود. در سال 1940، فردی به نام صدرالدین عینی که بنیانگذار ادبیات تاجیکی بود، تصمیم میگیرد قبر او را پیدا کند. او پس از مطالعه تاریخ سمرقند و تلاشهای بسیار موفق میشود گور او را در یک قبرستان قدیمی در بنجرود شناسایی کند. در سال 1965 گروهی از باستانشناسان روسی قبر او را شکافتند و با تحقیق بر جسد و مبنا قراردادن اشعارش، چهره شاعر را ترسیم کردند.
کالبدشکافی چنین نشان میداد که کاسه چشم شاعر در پایان عمر خالی بود. بر اساس این تحقیقات کسی چشمان رودکی را درنیاورده، بلکه با گرفتن سر او روی آتش یا زغالِ داغ موجب سوختن و کوری چشم او شدهاند. همچنین جراحات و شکستگیهایی روی استخوان و دندههای رودکی وجود داشته که بر شکنجه شدن او پیش از مرگ دلالت میکند.
مقبره امروزی رودکی کجاست؟
پس از آن که صدرالدین عینی، قبر رودکی را پیدا میکند، بقعهای شبیه به آرامگاه عطار بر بالای آن تعبیه میشود. این بقعه هم اکنون در روستای بنجرودک یا پنجکنت در 170 کیلومتری شمال شهر دوشنبه و در خاک جمهوری تاجیکستان قرار دارد.
چند سال پیش، چند نفر از استادان کاشی کار شهر نیشابور از سوی سازمان میراث فرهنگی خراسان به تاجیکستان اعزام شدند. آنها برای مرمت آرامگاه رودکی رفتند و در این سفر، گنبد بقعهای او را با مساحت صد متر مربع، به سبک افلاکنما و با استفاده از کاشیهای فیروزهای مرمت کردند.
آیا رودکی کور مادرزاد بود؟
شاید شما هم شنیدهاید که بر اساس عقیدهی بسیاری از شعرا و تاریخشناسان، رودکی کور مادرزاد بود. اما در شعرهایی که از او مانده، توصیفها و نشانههایی وجود دارد که از یک فرد نابینا بعید است. او به توصیف طبیعت پرداخت و از مکانها و اشیایی سرود که مسلم است آنها را دیده؛ اگر چه عدهای عقیده دارند این توصیفها میتواند ناشی از ذوق شاعرانه و تصور و خیالپردازیهای او باشد!
توصیف سایر شاعران از نابینایی رودکی
نکتهی قابل توجهی که در این میان وجود دارد این است که برخی از شاعران و نویسندگان پس از رودکی هم، او را نابینا میدانستهاند. مثلا دقیقی که از شاعران بزرگ عصر سامانی است و احتمالا زمانی به دنیا آمده که رودکی زنده بوده یا تازه درگذشته بود، او را شاعر ” تیره چشم روشنبین” میخواند. حتی ناصر خسرو نیز، چندین قرن بعد او را با همین لقب خواند:
اشعار زهد و پند بسی گفتهاست / آن تیره چشم، شاعرِ روشن بین
حتی فردوسی هنگامی که دربارهی نظم کلیله و دمنه توسط رودکی میگوید، نابینایی او را در شعرش چنین نمایش میدهد که دیگران برایش میخوانند و خودش این توانایی را ندارد:
گزارنده را پیش بنشانند / همه نامه بر رودکی خواندند
کوری در پایان عمر؟!
در سال 709 قمری، فردی به نام محمدبن عمر نجاتی در کتاب بساتین الفضلاء بیان میکند که رودکی در پایان عمر کور شد. امروزه اندیشمندان فارسی این سخن را درست میدانند و فردی چون سعید نفیسی که پژوهشگر ادبیات فارسی بود، به صراحت نابینایی او را رد میکند.
این نظریه از چند جهت درست است؛ اول این که رودکی در تمام آثار به جا ماندهاش از نابینایی خود سخن نگفت و حتی توصیفاتی آورد که بر دیدنش دلالت میکند. ثانیا تذکرهنویسان هیچ سند و منبع معتبری درباره نابینایی مادرزادی رودکی نداشتهاند. بنابراین این احتمال وجود دارد که رودکی در سالهای پایانی عمرش بنابر دلایلی نابینا شد و بدین ترتیب نظرات شاعران دربارهی او تا حدودی درست درمیآید.
مهمترین آثار رودکی
تنوع اشعار رودکی از نظر وزن، قالب و محتوا نشان میدهد که او شاعری پرکار بود. در منابع مختلفی نظیر بهارستان جامی، مفتاح التواریخ و حبيب السیر، اشعار او را از هفتصد هزار تا یک میلیون بیت گزارش کردهاند که البته رقم اغراقآمیزی است. با این حال مسلما شمار ابیات او کمتر از صد هزار بیت نبوده است که همین، بالغ بر چندین جلد میشد. بخش مهمی از اشعار رودکی منظومههای داستانی اوست که در قالب مثنوی سرود. در ادامه به معرفی چند مورد از آثار مهم او میپردازیم:
مثنوی کلیله و دمنه
مهمترین منظومهی رودکی، کلیله و دمنهی ابن مقنع بود که ابوالفضل بلعمی آن را به دستور امیر نصر سامانی به فارسی برگرداند، سپس رودکی ترجمه آن را به نظم درآورد. از این منظومه طولانی که مانند مثنوی مولوی بر وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن سروده شده، اکنون چند بیت بیشتر نمانده است.
فردوسی نیز در شاهنامه از ماجرای به نظم درآوردن کلیله و دمنه توسط رودکی گفته و شیخ بهایی در کتاب کشکول، شمار ابیات آن را دوازده هزار بیت تخمین زده بود. اگر این اثر از بین نمیرفت، امروز در زمره یکی از بزرگترین آثار نظم ادبیات پارسی به شمار میرفت و بیش از گذشته، هوش و استعداد فوقالعاده او را اثبات میکرد.
سندباد نامه
سندبادنامه یکی دیگر از آثاری است که در عصر سامانی از زبان هندی وارد ایران شد و پس از آن به ادبیات عرب و اروپا راه یافت. ابیات پراکندهای شبیه به کلیله و دمنه از سندبادنامه مانده که نشان میدهد رودکی این را هم به نظم درآورده بود. امروزه تنها یک سندبادنامه موجود است که توسط ابوالفوارس قنارزی نوشته شده و براساس پژوهشهای پاول هرن، شرقشناس آلمانی، به سندباد نامهی رودکی باز میگردد.
اشعار رودکی
ابیات پراکنده دیگری از رودکی نشان میدهد که او احتمالا چند مثنوی دیگر در وزنهای مختلف داشتهاست. محققان تعداد آنها را 6 عدد تخمین زدهاند. او در سرودن قصیده و غزل نیز مهارت داشته و ابداع قالبهایی چون رباعی را به او نسبت دادهاند. تنوع وزنهها و بحرهایی که رودکی از آنها استفاده کرده، مبین استادی مسلم او در فن عروض و قافیه است.
قصاید و مدحیات
چنانکه پیش از این گفته شد، رودکی شاعر دربار سامانیان بود. در آن روزگار اکثر شاعران به مدح پادشاهان و بزرگان میپرداختند تا از این طریق هم جایگاه و درجه بالایی کسب کنند و هم پول و پاداش بگیرند. رودکی در قالب قصیده به مدح میپرداخت و در مدح ممدوحش تعادل را رعایت میکرد و زیاد اهل چاپلوسی نبود. مهمترین اثر او در این حوزه، مدح ابوجعفر احمدبن محمد، امیر سیستان بود که با این مطلع آغاز میشد:
مادر مِی را بکرد باید قربان / بچهی او را گرفت و کرد به دندان
او در این قصیده، علاوه بر مدح امیر، از نحوه ساخت شراب به شیوهای تمثیلی سخنگفته؛ مثلا شراب را به مادر و انگور را به فرزند او تشبیه کردهاست.
رباعیات
رودکی را ابداع کنندهی قالب رباعی میدانند. او علاوه بر این قالب، ظاهرا اوزان و قالبهای دیگری نیز ساخته بود که متاسفانه چیزی از آنها باقی نماند. شمس قیس رازی در کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم، رودکی را آفریننده رباعی میداند و آغاز آن را به زمانی نسبت میدهد که او کودکی را در حال گردو بازی میبیند.
کودک با وزنی آهنگین این شعر را میخواند :” غلتان غلتان همی رود تا بن گو ” پس از آن رودکی به خانه میرود و بر وزن این بیت شعر میسراید. از آنجا که شعرش دو بیت و چهار مصراع داشته، آن را رباعی مینامد و این قالب ابداع میشود.
مهمترین مضامین اشعار رودکی
ناپایداری جهان
مهمترین مضمون اشعار او، تاکید بر ناپایداری جهان است. او عقیده دارد که دنیا با تمام زیباییهایش گذرا است و این موضوع، گاه او را به نگاهی عارفانه و زاهدانه میکشاند. او گاهی به انسانهای غرق در دنیا و ثروتمندان هشدار میدهد که مراقب باشند تمام داراییهایشان موقتی است و نباید به آن دل ببندند. البته این اشعار او، به دنیاگریزی و ترک خوشیهای دنیا توصیه نمیکند؛ بلکه برعکس عقیده دارد که باید به نعمتهای دنیا توجه بیشتری کنیم و قدر و منزلت آنها را بدانیم.
دعوت به شادی
رودکی در اشعاری که سروده، افراد را به شادی و دوری از غم دعوت میکند. او در این اشعار شراب را بهگونهای توصیف میکند که عامل شادی و خوشحالی است و موجبات بزم و مهمانی را فراهم میکند. البته شادی ستایی رودکی مانع از آن نمیشود که تلاطمها و مشکلات دنیا را به فراموشی بسپارد بلکه در هر موضوعی تعادل را رعایت میکند.
شاد زی با سیاه چشمان، شاد / که جهان نیست جز فسانه و باد
عشق در اشعار رودکی
شاید تاکنون نشنیده باشید ولی یکی از مضامین اشعار رودکی عشق است. معشوق رودکی معنوی و آسمانی نبود بلکه همان معشوق درباری بود. شاعرانی نظیر صابر ترمذی و سوزنی سمرقندی که هموطن و همدوره رودکی بودند، تصریح کردهاند که او به غلامی به نام عیار علاقه داشت و حتی برای خرید او وام گرفت و مقروض شد!!
با این حال تصویر رودکی از عشق، بسیار فراتر از کنیز و غلام بوده است. لحن او در برابر معشوقش، بسیار خاضعانه بود:
هر آن زمین که تو یک ره بر او قدم بنهی / هزار سجده بَرَم خاک آن زمین تو را
پس از رودکی، خشوع و زاری در برابر معشوق، میان شاعران خصوصا در قالب غزل رواج یافت. البته او از حد تعادل خارج نشد و به شکلی ظریف تعادل را رعایت میکرد.
اهمیت و جایگاه رودکی در ادبیات
رودکی، هم در ایران و هم در کشورهای خارجی از جایگاه بالایی برخوردار است. در یکی از مراسماتی که در سال 2008 توسط سازمان ملل متحد برگزار شد، بان کی مون دبیر کل سازمان ملل درباره رودکی گفت:” اشعار رودکی میتواند مبنای اتحاد جهانی قرار بگیرد، چرا که او شاعر خوبیها و عدالت بود.”
هر چند سال، بزرگداشتی به مناسبت سالروز ولادت یا درگذشت او در ایران یا کشورهای مختلفی نظیر تاجیکستان، افغانستان و ازبکستان برگزار میشود. در این مراسم از آثار و مقالههای متعددی که درباره این شاعر بزرگ نوشته شده، رونمایی میشود و ابیاتی از او خوانده میشود. در باب اهمیت رودکی همین نکته بس که یکی از دهانههای برخوردی سیاره تیر در آسمان، به نام این شاعر پارسی زبان ثبت شده است.
سخن پایانی
رودکی پدر شعر کلاسیک فارسی است. او آغازگر شیوههای جدیدی از سرودن شعر، هم از جهت محتوا و هم از جهت قالب و وزن شعری بود. او نقش بزرگی در تغییر خط پهلوی به خط فارسی داشت. ما بخش زیادی از وجود شعر فارسی و قالبهایی چون رباعی و غزل را مدیون حضور او هستیم؛ شاعری که نخستین آجر شعر فارسی را بنا نهاد.
اگر آثار مختلف او و مثنویهای شگفتانگیزش از بین نمیرفت، امروزه گنجینهی بسیار غنیتری از آثار کلاسیک منظوم داشتیم. او شاعر صلح و دوستی بود و محتوای اشعارش، سرشار و غنی بود؛ اگر چه در اواخر عمر مورد بیمهری قرار گرفت و در رنج و فقر از دنیا رفت. نظر شما درباره رودکی و آثار او چیست؟ تاکنون شعری از این شاعر بزرگ خواندهاید؟