در این مقاله از مجموعه مقالات دانشگاه کسبوکار، قصد داریم به مبحث پارادایم و رابطه آن با موفقیت و توسعه فردی بپردازیم. همچنین به شما کمک کنیم تا بدانید چگونه پارادایم میتواند بر شکست و موفقیت شما تأثیر بگذارد. پس اگر شما هم در تلاش برای حرکت به سوی پیشرفت و توسعهی فردی هستید این مقاله از دانشگاه کسب و کار را از دست ندهید.
پارادایم چیست؟
توضیحاتی که در ادامه بیان میکنیم شامل تعریف پارادایم در قلمرو فلسفه است. پس اگر به طور کامل متوجه مضمون جملات نشدید نگران نباشید، همراه تیم دانشگاه کسبوکار بمانید تا مفاهیم را برایتان رفتهرفته روشنتر کنیم.
پارادایم چارچوبی اساسی از مفروضات، اصول و روشهایی است که اعضای جامعه با آن کار میکنند. پارادایم در واقع مجموعه هنجارهایی است که به دانشمندان میگوید چگونه فکر و رفتار کنند. اگر چه در علم، مکاتب فکری مختلفی وجود دارد که با یکدیگر رقابت میکنند؛ اما هنوز یک پارادایم واحد وجود دارد که همه دانشمندان آن را غیرانتقادی میدانند.
در واقع دانشمندان پارادایم غالب را میپذیرند تا زمانی که ناهنجاریها مطرح شوند. سپس دانشمندان شروع به زیر سؤال بردن اساس خود پارادایم میکنند، نظریههای جدیدی ظهور میکنند که پارادایم غالب را به چالش میکشد و در نهایت یکی از این نظریههای جدید بهعنوان پارادایم جدید پذیرفته میشود.
این تعاریف از پارادایم توسط “توماس کوهن” در قلمرو فلسفه مطرح شده است.
مراحل علم کوهن
به گفته کوهن، دانشی که بر اساس چهار مرحله و فاز اصلی زیر تکامل نیابد، ممکن است علمی تلقی نشود.
- پیش علم
- علوم عادی یا Normal Scienc (متداولترین – علم معمولاً پایدار است)
- بحران
- انقلاب
تعریف سادهای از پارادایم
روشی که ما جهان را میبینیم، نه از نظر حس بینایی ما؛ بلکه از نظر درک، فهم، تفسیر و … .
یک راه ساده برای درک پارادایم، دیدن آن بهعنوان نقشه است. همه ما میدانیم که “نقشه برابر قلمرو نیست”، نقشه بهسادگی توضیحی از جنبههای خاصی از قلمرو است. پارادایم دقیقاً همین است. پارادایم یک نظریه، توضیح یا مدلی از چیز دیگری است.
مقالات پیشنهادی مرتبط: برای تکمیل دانستههای خودتان در این زمینه توصیه میکنیم مقالات انقلاب صنعتی، دستگاه بلوک زنی و فریلنسینگ را در رسانۀ دانشگاه کسبوکار حتما مطالعه کنید.
چرا پارادایم اهمیت دارد؟
صادقانه بگوییم، پارادایم مهم است زیرا درک شما از یک موقعیت، نحوه احساس، فکر و عملتان را تعیین میکند و این در نهایت نتیجه را تعیین میکند. بیشتر مردم میخواهند احساس خوشبختی کنند؛ اما بسیاری از مردم این حس را تجربه نمیکنند، زیرا تصوراتشان از خودشان و موقعیت فقط برای دیدن مشکلات و مربوط به چیزهای منفی است. استفان کاوی مثال درخشانی از اینکه یک پارادایم میتواند چقدر قدرتمند باشد ارائه میدهد:
“فرض کنید میخواهید به یک مکان خاص در مرکز شیکاگو برسید. نقشه خیابان شهر کمک بزرگی به شما در رسیدن به مقصد خواهد بود؛ اما فرض کنید نقشه اشتباهی به شما داده شده است. از طریق یک خطای چاپ، نقشه با برچسب “شیکاگو” در واقع نقشه دیترویت بود. آیا میتوانید ناامیدی و بینتیجه بودن تلاش برای رسیدن به مقصد را تصور کنید؟”
شما ممکن است با دوبرابر کردن سرعت خود روی رفتارتان کار کنید؛ اما تلاش شما فقط در رساندن سریعتر شما به مکان اشتباه موفق خواهد بود.
شما ممکن است روی نگرش خود کار کنید به عنوان مثال میتوانید مثبتتر فکر کنید؛ اما همچنان به مکان مناسبی نخواهید رسید.
نکته این است که شما در هر صورت گم خواهید شد. مشکل اساسی ربطی به رفتار و نگرش شما ندارد. همه چیز به داشتن نقشه اشتباه مربوط میشود.
میتوانیم پارادایم را تغییر دهیم
اگر که ما الگوی درستی داشته باشیم و نشقهی درستی پیش روی ما باشد، میتوانیم به اهدافمان برسیم؛ اما رفتار و نگرش ما بسیار مهم است. افکار ما از نقشههای زیادی تشکیل شده است. بسیاری از ما نقشههایی داریم که دقیقتر از بقیه هستند و برخی نقشههای دیگر ما هم کاملاً غیرطبیعی هستند! به نظرتان نقشههای نادرست ما چقدر به اهداف و دستاوردهای زندگی ما آسیب وارد میکنند؟
خبر خوب این است که ما میتوانیم نقشههایی را که ما را عقب نگه میدارند تغییر دهیم. گاهی اوقات برای انجام این کار فقط یک ثانیه طول میکشد. نکته کلیدی این است که ما باید صحت باورها و پارادایمهای خود را زیر سؤال ببریم. دکتر کاوی بیشتر توضیح میدهد:
هر یک از ما نقشههای بسیار زیادی در سر داریم که میتوان آنها را به دودسته اصلی تقسیم کرد: نقشههایی از شکلی که همه چیز آنگونه هستند یا همان واقعیتها و نقشههایی از شکلی که همه چیز باید آنگونه باشند یا همان ارزشها. ما هر چیزی را که تجربه میکنیم از طریق این نقشههای ذهنی تفسیر میکنیم و بهندرت صحت آنها را زیر سؤال میبریم. ما معمولاً حتی از داشتن آنها غافلیم و صرفاً فرض میکنیم که روشی که ما چیزها را میبینیم، همان گونه است که واقعاً هستند یا آنطور که باید باشند و نگرشها و رفتارهای ما از این مفروضات رشد میکند. روشی که ما چیزها را میبینیم، منشأ طرز فکر و شیوه عمل ماست.
تا اینجای کار متوجه رابطه پارادایم با شکست و موفقیتمان شدهاید، همراه تیم دانشگاه کسبوکار بمانید تا در کنار هم با پارادایم موفقیت آشنا شویم.
پارادایم موفقیت
بیایید با تعریف پارادایم موفقیت شروع کنیم. پارادایم بهسادگی یک روش تفکر است؛ بنابراین پارادایمهای ما با افکار ما شروع میشوند که محصول فرعی تجربه ما از زندگی هستند. مجموعههای ذهنی اقتباس شده و اکتسابی ما، برنامهریزی اجتماعی و ویژگیهای شخصیتی ما که توسط اطرافیان و نزدیکترین افراد به ما که پارادایمهای ما را ایجاد میکنند، ساخته شده است.
از این موقعیتهای فکری است که ما شروع به ایجاد تعصبات و باورهای شخصی خود میکنیم و با دیدگاه خود نسبت به موفقیت، رابطه شخصی ایجاد میکنیم. ما شروع به ایجاد تعریف شخصی و سنجش موفقیت میکنیم. این فهرست به ما امکان میدهد کهنالگوها یا مدلها و نمونههای موفقیت خود را شناسایی کنیم و آن مدلها به الگو و زبان ما بهعنوان یک فرد تبدیل میشوند.
این روند ما را به مسیر مقایسه و قضاوت هدایت میکند. همچنین باعث ایجاد جدایی بین ما و سایر مردم میشود. اینکه ما بر طبق اندازهگیری خود هنوز موفق نیستیم و آنها موفق هستند.
چالش ما نمای کلی قبلی است که برای توسعه پارادایم (شیوه تفکر) فعلی خود شناسایی کرده بودیم. افکار ما، همانطور که میبینیم، نقش مهمی در کل این فرایند ایفا میکنند و ما باید نگاه دقیقی به نحوه تفکر خود در رابطه با کل مفهوم موفقیت بیندازیم.
بنابراین حالا که ممکن است تعریف ما از موفقیت اشتباه باشد، پس چگونه موفقیت را اندازهگیری کنیم؟ یا بهتر بگوییم چگونه ممکن است بخواهیم اندازهگیری درستی برای موفقیت در نظر بگیریم؟
بسیاری از ما زمانی که به سمت تعریف یا شاید باز تعریف موفقیت برای خود پیش میرویم، به کمی تغییر پارادایم نیاز داریم. با انجام این کار، چه چیزی را میتوان در ایجاد یا تعریف پارادایم موفقیت در نظر گرفت؟
تا انتهای این مقاله همراه تیم دانشگاه کسبوکار بمانید تا به پاسخ این سؤالات برسیم.
رابطه پارادایم و باور تا رسیدن به خودباوری
باور مفهوم جالبی است. اگرچه هم بهعنوان «پذیرش درست بودن یک گزاره یا وجود چیزی» و هم بهعنوان «اعتماد، ایمان یا اطمینان به کسی یا چیزی» تعریف میشود؛ اما واقعاً یک احساس کیفی است که تشخیص آن دشوار است.
با بیرون کشیدن برخی از اصطلاحات کلیدی در تعاریف بالا، باور به موارد زیر کاهش مییابد: پذیرش، اعتماد و اطمینان. وقتی میگویید که به چیزی “باور” دارید، میگویید که “آن” وجود دارد، اعتماد دارید که میتوانید به شناسایی “آن” در حرکت روبهجلو ادامه دهید و به توانایی “آن” اطمینان دارید.
حال بیایید همین موضوع را در خودباوری بسط دهیم.
از چارچوبی که باید به طور کامل به خودباور داشته باشید تا موفق شوید، سیری از خودباوری وجود دارد که همه قبل از اینکه بتوانند موفق شوند باید از آن عبور کنند.
تکامل باور که به عنوان پارادایم نامیده میشود به شش تغییر ذهنی تقسیم میشود که قبل از دستیابی به موفقیت باید انجام شود؛ اما قبل از همه چیز به یاد داشته باشید: موفقیت شما هرگز نمیتواند بیشتر از ارزش خودتان باشد.
در این راستا، بسیار مهم است که از طریق این شش تغییر پارادایم حرکت کنید تا ارزش شخصی شما همیشه از سطح موفقیت شما فراتر رود. به این ترتیب، ارزش شخصی شما، میتواند شما را به سمت جلو هدایت کند.
مقالات پیشنهادی مرتبط: برای تکمیل دانستههای خودتان در این زمینه توصیه میکنیم مقالات عطاری آنلاین، شرکت سامسونگ و تپسی را در رسانۀ دانشگاه کسبوکار حتما مطالعه کنید.
6 پارادایم موفقیت
صرفنظر از هدفتان، شما همیشه با شش پارادایم یا مرحله فکری زیر به ترتیب روبرو خواهید بود:
- غیرممکن: نمیتوان آن را انجام داد.
- شیفتگی: سایرین برای انجام آن بسیار توانا هستند.
- رؤیا: اگر میتوانستم این کار را انجام دهم خیلی خوب میشد.
- بینایی: باید سعی کنم آن را انجام دهم.
- حل: من این کار را انجام خواهم داد.
- خودباوری: من این کار را انجام دادهام و میتوانم دوباره آن را انجام دهم.
مانند سلسلهمراتب نیازهای ما، حرکت از یک مرحله بدون عبور از مرحله قبل از آن غیرممکن است؛ بنابراین برای دستیابی به موفقیتی که میخواهید، باید به طور سیستماتیک در هر پارادایم حرکت کنید.
فاز اول: این کار نمیتواند انجام شود
همه ما اینجا بودهایم، مرحله غیرممکن که همیشه شروعی دردناک است. به عنوان مثال کارآفرین Evan Tarver درمورد خودش میگوید: زمانی که برای اولینبار با ایده کارآفرینی آشنا شدم، به نظر یک سبک زندگی دور از من بود، بدون اینکه شانسی برای تبدیلشدنم به آن وجود داشته باشد. تقریباً مثل این بود که کارآفرینان حق امتیاز کسب و کار هستند و شما باید در موقعیتی متولد میشدید که ایجاد یک تجارت امکانپذیر باشد.
چگونه میتوانم حتی یک کارآفرین شوم؟ بههیچوجه نمیتوانم با افرادی مانند لری الیسون و ریچارد برانسون برابری کنم.
به خودم گفتم نمیشود این کار را کرد. این دیدگاه ذهنی من بود یا میتوان گفت این الگوی فعلی من بود.
فاز دوم: کسانی هستند که در انجامش توانایی دارند
خب در این مرحله به خود میگوییم، کمی بر خود غلبه کن! وقتی برای رسیدن به هدفی انگیزه دارید، بر پارادایم «این کار نمیشود» یعنی بر فاز اول بهسرعت غلبه میکنید. از طریق این باور که نمیتوان آن را انجام داد، متوجه میشوید که «هی! دیگران در حال انجام این کار هستند».
با حرکت از اولین پارادایم به مرحله شیفتگی رسیدهایم، هنوز این باور را داریم که ممکن است نتوانیم آن را انجام دهیم؛ اما متوجه میشویم که دیگران در انجام آن موفق بودهاند.
کارآفرین Evan Tarver در مورد تجربهاش از عبور از فاز اول مینویسد: در مورد مثال من با خودم فکر کردم همه کارآفرینانی که در مورد آنها خواندهام چقدر توانا هستند. چه سرسختی و انگیزهای باید داشته باشند تا به آن سطح از موفقیت برسند.
با این نوع تفکر، وارد پارادایم دوم میشوید. اگر چه شما نمیتوانید آن را انجام دهید؛ اما افراد دیگر میتوانند و چقدر آنها برای دستاوردهای خود شگفت زده هستند!
این حرکت به سمت پارادایم دوم بسیار مهم است؛ زیرا شما شروع به این باور میکنید که هدف شما حداقل توسط انسانهای دیگر قابل دستیابی است، حتی اگر توسط خودتان نباشد.
فاز سوم: اگر میتوانستم این کار را انجام دهم خیلی خوب میشد
با اعتقاد به اینکه دستیابی به هدف شما توسط حداقل یک نفر امکانپذیر است، شروع به حرکت به سمت پارادایم سوم میکنید: هی! اگر من هم این کار را انجام میدادم خیلی خوب میشد.
Evan Tarver از این پارادایم بهعنوان مرحله رؤیا یاد میکند؛ زیرا شما شروع به رؤیاپردازی میکنید که رسیدن به هدف شما یک امکان است. اما هنوز کاملاً باور ندارید که در دنیای واقعی خود را نشان دهد.
شما به خود اجازه میدهید رؤیاپردازی کنید! پیش از این، رؤیاپردازی در مورد چیزی شبیه به این معادل رؤیای داشتن اژدها بود. تنها رؤیاپردازی برای سرگرمی؛ اما به وضوح رویای چیزی که هرگز محقق نخواهد شد.
Evan Tarver در مورد خود میگوید: من با اجازه دادن به خودم در رابطه با رؤیاپردازی در مورد سبک زندگیکارآفرینی، وارد این پارادایم شدم. با رؤیا دیدن، متوجه میشوید که آنقدرها هم که در ابتدا فکر میکردید سخت نیست.
من به یاد دارم که فکر میکردم مجبور نیستم Salesforce بعدی را بسازم. یک کسبوکار سبک زندگی که زمان سفر را برای من فراهم کند، تنها چیزی است که واقعاً به آن نیاز دارم.
از این نظر، در طول پارادایم سوم یا مرحله رؤیا است که شما هدف خود را اصلاح میکنید و آن را به هدفی تبدیل میکنید که باور دارید میتوانید به آن برسید.
مقالات پیشنهادی مرتبط: برای تکمیل دانستههای خودتان در این زمینه توصیه میکنیم مقالات کارمند، مزیت رقابتی، کار آنلاین و قانون کار را در رسانۀ دانشگاه کسبوکار حتما مطالعه کنید.
فاز چهارم: من باید سعی کنم آن را انجام دهم
همانطور که در مرحله رؤیا حرکت میکنید و هدف خود را اصلاح میکنید، شروع به درک میکنید: هی! شاید این چیزی است که من واقعاً باید تلاش کنم تا به آن برسم.
شما افراد دیگری را میبینید که این کار را انجام میدهند، و شروع به تعجب میکنید: چرا من نه؟
شما شروع به تبدیل رؤیای خود به واقعیت میکنید. پس جای تعجب نیست که از این پارادایم بهعنوان مرحله بینایی یاد میشود.
رؤیا هدفی است بدون تاریخ پایان یا باور به امکانپذیر بودن آن. چشمانداز یک رؤیا با برنامه است. همانطور که از طریق این پارادایم حرکت میکنید، شروع به تدوین برنامهای در مورد چگونگی دستیابی به هدف تازه اصلاح شده خود میکنید.
Evan Tarver در مورد تجربهاش از فاز چهارم اینطور میگوید: دیدگاه من با وبلاگ من شروع شد. میدانستم که میخواهم یک کسبوکار موفق ایجاد کنم و میخواستم به خودم ثابت کنم که میتوانم در بالا و پایینها متعهد بمانم؛ بنابراین دامنهای را خریدم و تصمیم گرفتم در مورد تجارت و کارآفرینی بنویسم.
هدف این وبلاگ دو جنبه بود: اینکه خودم را در یک ریتم کار قرار دهم و ایدهای را ایجاد کنم که بتوانم یک کسبوکار در اطراف آن ایجاد کنم. برنامه من با یک وبلاگ شروع شد و نتیجه نهایی مطلوب یک تجارت موفق بود.
همانطور که از این مرحله عبور میکنیم، واضح است که خودباوری ما در نهایت ملموس میشود.جملات انگیزشی میتواند در این فاز به کمکتان بیاید.
فاز پنجم: من میخواهم آن را انجام دهم
بهعنوان مرحله حلوفصل شناخته میشود، همانطور که از پارادایم چهارم به پارادایم پنجم میروید، شروع به اجرای برنامه خود میکنید. بدون هیچ کار آسانی (چهار پارادایم قبلی را به خاطر میآورید) متوجه میشوید که غیرممکن بودن هدف شما تبدیل به شیفتگی به هدف شما شد، به یک رؤیا و چشمانداز و در نهایت به یک برنامه تبدیل شد.
هنگامی که در مسیر موفقیت خود تا این حد پیش رفتید، خودباوری شما قابللمس است. شما از لایههای عدم اطمینان عبور کردهاید و اینجا ایستادهاید. آماده انجام کار و رسیدن به هدف خود هستید. هیچچیز، حتی شک به خود، شما را از مسیرتان منحرف نخواهد کرد.
شما دارید انجامش میدهید پس خودتان را باور کنید.
این پارادایم جالب است؛ زیرا بهسختی میتوان به شواهد ملموسی اشاره کرد که نشان میدهد به هدف خود خواهید رسید؛ اما این احساس ذاتی را دارید که این یک پیش نتیجهگیری است.
آقای Evan Tarver در مورد عبور خود از فاز چهارم میگوید: بعد از اینکه وبلاگم را راهاندازی کردم، با نویسندگی خود با بنیانگذار یک استارتآپ آشنا شدم. ما به اهداف، چشمانداز و انگیزه یکدیگر احترام گذاشتیم و تصمیم گرفتیم با هم وارد تجارت شویم.
من برنامهام را گسترش دادم تا پروژه جدیدمان را در بر بگیرد. وقتی شروع کردیم، از ته دل میدانستم که موفق خواهیم شد. نمیتوانستم دقیقاً به شما بگویم چرا، فقط میدانستم.
میدانستم که تمام دانش و آموختههای من تا این مرحله، همراه با عزمم برای رسیدن به هدفم در کارآفرینی و با افزودن سوابق و مهارتهای شریک تجاریام، به موفقیت شگفتانگیزی منتهی میشود.
پس امور را حلوفصل کنید و قدرتش را کم نکنید!
فاز ششم: من این کار را انجام دادم، پس میتوانم دوباره نیز انجام دهم
مرحله خودباوری آخرین تغییر پارادایم است و پس از ورود به آن مرحلهای است که تا آخر عمر در آن خواهید ماند.
با شکستن هر پارادایم اعتماد به نفس، خودآگاهی و خودباوری بیشتر و بیشتری به دست میآورید. تا جایی که وقتی به پارادایم نهایی میرسید، آنقدر به تواناییهای خود اطمینان دارید که میدانید تا زمانی که شما سختکار میکنید هر چیزی ممکن است.
این دستیابی به هدف شماست؛ این رسیدن به موفقیت است.
مقالات پیشنهادی مرتبط: برای تکمیل دانستههای خودتان در این زمینه توصیه میکنیم مقالات سفته، زنجیره تامین، متاورس و فیسبوک را در رسانۀ دانشگاه کسبوکار حتما مطالعه کنید.
جمع بندی
کارآفرین Evan Tarver در مورد تجربیات خود میگوید: اگر یک کسبوکار موفق ساختهاید، میدانید که میتوانید ده کسبوکار دیگر بسازید. بله، کار سخت زیادی میطلبد و حتی ممکن است لازم باشد یک گام به پارادایم رؤیا بردارید؛ اما با اعتماد به نفس جدیدی که پیدا کردهاید، میدانید که همه چیز یک نتیجه قطعی است.
همانطور که در طول زندگی به جلو میروید، مهم است که همیشه از این چارچوب مرجع بیرون بیایید. به این ترتیب، عزت نفس شما، اعتماد به نفس شما را حفظ میکند و شما را به سمت هر هدفی که میخواهید سوق میدهد.
شما در سفر خود کجا هستید؟ وضعیت روانی فعلی شما کجاست؟ چه چیزی را در شکستن این پارادایمهای موفقیت، مفید دانستید؟ از تجربه خودتان از فاز خودباوری برایمان بگویید.