لویی پاستور ثابت کرد هیچ گاه نبوغ از ابتدا وجود نداشته است. همینطور با نگاه کردن به تاریخ به این مسئله پی میبریم که در هر مرحله از زمان که زندگی بشر دچار تهدید شد، قهرمانان وارد عرصه شدند و زندگی انسان را وارد مرحله جدیدی از زیستن کردند. پاستور با تحقیقات خود توانست چشم بشریت را بر روی حقیقت، ماهیت و علت وجود موجودات میکروسکوپی باز کند و دروازهای جدید بر روی علم بگشاید.
برای شناخت بیشتر لویی پاستور مهمان ما در دانشگاه کسب و کار باشید.
تولد یک قهرمان
لویی پاستور در تاریخ 27 سپتامبر سال 1822 در شهر دُل فرانسه بدنیا آمد. پدر لویی، ژان ژوزف پاستور و مادرش ژان اتینت رُکی نام داشتند. لویی فرزند سوم خانواده پاستور بود. شرایط زندگی لویی آنقدر فقیرانه و سخت بود که هیچکس فکرش را نمیکرد لویی پاستور بتواند داستان زندگیاش را تا این حد زیبا و پر از موفقیت و دستاورد بنویسد. پدر لویی کار خانوادگیشان که دباغی بود را ادامه داد و یک کارگاه کوچک چرم سازی داشت که از آنجا امرار معاش میکرد.
لویی سه ساله در سال 1825 به همراه خانوادهاش به روستای مادری نقل مکان کردند. آنها تا یکسال در آنجا زندگی کردند و پس از آن به شهر آربوا رفتند. پس از مستقر شدن آنها در آربوا، ژوزف پاستور دباغ خانهای در نزدیکی رودخانه کویزانس اجاره کرد و در آنجا مشغول به کار شد. شهر آربوا شاهد بزرگ شدن لویی پاستور بود. لویی اوقات فراغت خود را در کنار رودخانه میگذراند و با دوستانش بازی میکرد. تا اینکه به سن مدرسه رسید و وارد مدرسه شد.
لویی پاستور در مدرسه
لویی در مدرسه دانش آموزی کاملا عادی بود و هنوز آثار نبوغ و خارق العاده بودن در او ظهور نکرده بود. علاقه خاص او به نقاشی، رویای نقاشی برجسته شدن را در ذهن او رشد داد. لویی پاستور آنقدر از نقاشی کشیدن لذت میبرد که هنگام این کار گذر زمان را احساس نمیکرد. طرحهای او بسیار زیبا و چشم نواز بودند. ولی آرزویی که ژوزف برای پسرش داشت باعث دور شدن لویی از هدفش یعنی نقاشی شد. او برای معلم شدن به مدرسه شبانه روزی باربت پاریس فرستاده شد.
دوری از خانواده باعث افسردگی و در انتها بیماری لویی شد، او آرزو داشت به شهر خودش برگردد. پدرش که از حال روحی و جسمی لویی باخبر شد، او را به مدرسه سابق خودش در آربوا فرستاد. لویی حس می کرد خانوادهاش بخاطر بازگشت او به شرایط قبلش و معلم نشدن از او ناامید شدند. بنابراین او برای جبران کارش تلاش زیادی برای امتحانات نوبت اول کرد و توانست دانش آموز ممتازی شود.
لویی پاستور پس از اتمام دوران راهنماییاش تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به کالج سلطنتی شهر بزانسون برود. این شهر به آربوا بسیار نزدیک بود و لویی میتوانست به راحتی به خانوادهاش سر بزند. لویی 17 ساله به قصد ادامه تحصیل راهی بزانسون شد و در کالج شروع به تحصیل کرد. او در کالج به درس شیمی بسیار علاقمند شد و توانست در این درس نمره بالایی کسب کند. لویی پس از به پایان رساند کالج در همان مدرسه معلم شد. ولی سرنوشت برایش خوابهای دیگری دیده بود و او را وارد مسیری کرد که از ابتدا برای آن زاده شده بود.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات آگاتا کریستی، پائولو کوئلیو، فخر رازی و کوین ترودو را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
بازگشت پاستور به پاریس
در سال 1842 لویی پاستور برای معلم شدن به پاریس بازگشت و در امتحان ورودی دانش سرا شرکت کرد. لویی توانست نمره قبولی برای ورود به دانش سرا را کسب کند؛ ولی او اعتقاد داشت که دانش کافی برای ورود به دانشسرا را ندارد و تصمیم گرفت یک سال دیگر هم به مطالعه و علم آموزی بپردازد. بنابراین او به مدرسه شبانه روزی باربت برای تحصیل بیشتر بازگشت.
لویی پاستور برای تقویت دروس خود در کلاسهای درسی مدرسه سن لویی و همینطور کلاس درس شیمی استاد ژان باتیست دوما در دانشگاه سوربن شرکت میکرد. مدتی نگذشته بود که لویی پاستور از عاشقان علم شیمی و یکی از مریدان استاد باتیست دوما شد. در سال 1843 لویی توانست در درس فیزیک جایزه نفر اول را در مدرسه باربت کسب کند.
لویی توانست برای بار دوم در امتحان ورودی دانش سرا شرکت کند و با کسب رتبه 4 با موفقیت وارد دانش سرا شود. پاستور سالها در دانش سرا به ادامه تحصیل پرداخت و همزمان در کلاسهای درس شیمیدان های بزرگی همچون دوما، آنتوان ژروم بالار وفیزیکدان مشهور ژان باپتیست بیو شرکت میکرد. لویی پاستور پس از پایان رساندن دانش سرا، مشغول همکاری با بالار شد.
سرانجام یک تحقیق ناتمام
همکاری با بالار، باعث افزایش انگیزه ادامه تحصیل در مقطع دکتری در پاستور شد. او در سال 1847 میلادی توانست رساله خود را در زمینه فیزیک و شیمی به پایان برساند و مدرک دکتری خود را کسب کند. لویی در حین اینکه دنبال کاری مناسب میگشت در دانش سرا مشغول به کار شد. او آزمایشاتی را بر روی اسید تار تاریک آغاز کرد که نتایج این آزمایشات عامل مشهوریت او شد.
بیو در سال 1815 ثابت کرده بود که مواد آلی (موادی هستند که در ساختار خود کربن و هیدروژن دارند) در حالت محلول و یا مایع موجب دَوَران نور قطبی در جهت و خلاف جهت عقربههای ساعت میشوند. او تنها توانست احتمال دهد که این رخداد بخاطر عدم تقارنی که در مولکولها وجود دارد میباشد. ولی او موفق به اثبات علت این رخداد نشد. تا اینکه لویی پاستور آزمایشاتش را بر روی نظریه چرخش نوری که بیو نتوانسته بود کامل کند آغاز کرد. لویی در ابتدا در آزمایش با اسید تارتاریک فهمید که یکسری از مولکولها نور قطبی شده را منحرف میکنند و برخی دیگر منحرف نمیکنند.
لویی دلیل منحرف نشدن نور قطبی را ناخالص بودن محلول دانست. به این صورت که یک ماده در محلول عامل انحراف نور و در ماده دیگر مانع انحراف نور میشود و در این دو عملکرد هم را خنثی میکنند و نور قطبی شده منحرف نمیشود. پاستور ثابت کرد دو نوع اسید تار تاریک وجود دارد و این باعث طبقه جدیدی از مواد شد. لویی توانست در سال 1848 میلادی استاد شیمی در دانشگاه استراسبورگ شود. این دانشگاه آزمایشگاهی بزرگ و مجهز داشت که پاستور میتوانست به راحتی به تحقیقاتش بپردازد.
تارتاریک اسید
تارتاریک اسید اولین بار توسط دانشمند ایرانی جابر ابن حیان کشف شد. این اسید یک آنتی اکسیدان است که به صورت طبیعی در بعضی از میوهها مانند موز، انگور و تمرهندی و همچنین در شراب یافت میشود. نمک این اسید تارترات نام دارد. همچنین از این اسید برای ترش کردن غذا استفاده میکنند.
ازدواج و بخش خصوصی زندگی لویی پاستور و ماری لوران
به مناسبت ورود لویی پاستور به دانشگاه استراسبورگ، رئیس دانشگاه مهمانی بزرگی ترتیب داد. لویی در آنجا با دختر رئیس دانشگاه، ماری لوان 22 ساله آشنا شد و پس از چند ماه ارتباط، دخترش را از رئیس دانشگاه خواستگاری کرد. آنها در 29 می 1849 با یکدیگر ازدواج کردند. ماری، پاستور را در انجام تحقیقات حمایت میکرد و به کار او بسیار اهمیت میداد.
حاصل این ازدواج عاشقانه پنج فرزند به نامهای ژان، ژان باتیست، سسیل، ماری لوئیز و کامیل بود. ولی سالها بعد ژان، کامیل و سسیل با فاصلههای زمانی متفاوت جان خودشان را به علت بیماری ناشناخته از دست دادند. این فشار روحی روانی و همچنین فشار کارهای سنگین، لویی را در سال 1868 دچار خونریزی مغزی کرد. او تا پایان عمر خود درگیر عوارض سکته بود و این عوارض، از دست دادن بخش اعظم قدرت تکلم و همینطور فلج شدن دست چپش بود.
جایزه 1500 فرانکی
در سال 1851 اسید تار تاریک در فرانسه کمیاب شد و امکان تولید آن در آزمایشگاه وجود نداشت. این موضوع داروسازان را با مشکل نبود ماده اولیه روبرو کرده بود. جامعه داروسازان جایزهای برای کشف جایزگزین اسید تارتاریک به ارزش 1500 فرانک در نظر گرفته بود.
پاستور دست به کار شد و برای یافتن منشا «اسید پارا تارتاریک» به آلمان و اتریش سفر کرد. لویی پاستور پس از آزمایشهای مکرر متوجه شد با گرما دادن اسید تارتاریک به مدت پنج الی شش ساعت با دمای 170 درجه میتوان از آن اسید پارا تارتاریک بدست آورد. او بخاطر این دستاوردش علاوه بر جایزه 1500 فرانکی، توانست نشان «لژیون دونور» و همچنین «مدال رامفرد» را از انجمن سلطنتی دریافت کند.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات ملاصدرا، ابوسعید ابوالخیر، جول اوستین و مارک تواین را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
کشف میکروب توسط لویی پاستور
پاستور بی وقفه روی مطالعات و تحقیقاتش زمان صرف میکرد. او حتی گاهی اوقات فراموش میکرد که غذا بخورد. تا اینکه در یکی از روزها توانست علت تخمیر شیر ترشیده را کشف کند. او با بررسی شیر ترشیده زیر میکروسکوپ، متوجه حضور میلههای ریزی شد. قبل از این رخداد، فرآیند تخمیر، ترشیدگی و فاسد شدن تغییرات شیمیایی محسوب میشد. ولی پاستور متوجه شد تمام این تغییرات به علت وجود میکروب و یا یکسری موجودات ریزی هستند که در هوا وجود دارند.
او توانست در سال 1850 چگونگی فرآیند تخمیر توسط مخمرها را کشف کند. لویی پاستور در سال 1857 مقالهای در زمینه تخمیر شیری منتشر کرد که در آن بیان کرده بود مولکولهایی که عامل تخمیر شیر هستن در عدم حضور هوا نیز میتوانند تکثیر پیدا کنند. با تکثیر این موجودات در شیر، لاکتیک اسید ایجاد میشود و در نتیجه قند شیر تخمیر مییابد.
پاستور پس از تحقیق درباره اسید لاکتیک، توانست به نوع دیگری از تخمیر یعنی تخمیر سرکهای نیز دست یابد و به یکی از بزرگترین کشفیات خود برسد.
شروع پاستوریزه کردن مواد غذایی
در آن زمان صادرات فرانسه دچار مشکل شد و این مشکل باعث متحمل شدن میلیونها خسارت به فرانسه شد. کارخانههای لبنی برای جلوگیری از ضرر بیشتر، از پاستور تقاضا کمک کردند. پاستور توانست پس از تحقیق و بررسی برای جلوگیری از ترش شدن سریع شیر، راه حلی ارائه دهد. راه حل او گرما دادن به شیر تا دمای 50 الی 60 درجه بود. لویی پاستور عقیده داشت میکروبهایی که عامل ترش شدن شیر میشوند، در این دما از بین میروند و شیر از ترش شدن سریع نجات میابد. این روش را به افتخار پاستور، پاستوریزه نام گذاری کردند.
نقض نظریه تولید خود به خودی توسط پاستور
پاستور هنگام تحقیق بر روی عامل ترشیده شدن شیر، به موجودات ذره بینی علاقمند شده بود و همین امر عامل گسترش یافتن دامنه تحقیق لویی در زمینه باکتری شناسی شده بود. قبل از اینکه لویی پاستور فاسد شدن مواد را گردن میکروبها و باکتریهای داخل هوا بیاندازد، دانشمندان اعتقاد داشتند این موجودات پس از فاسد شدن خلق میشوند نه قبل از فاسد شدن.
برای مثال ون هلموت اعتقاد داشت اگر خمرهای را با پارچه ای بپوشانند و مقداری در آن گندم و پنیر بگذارند موش بوجود میآید. لویی پاستور این نتیجهگیریها را قبول نداشت و پس آزمایشات طاقتفرسا و وقتگیر متوجه شد این موجودات در محیط به صورت پراکنده وجود دارند و عامل فاسد شدن مواد هستند و هر چه میزان گرد و غبار و آلودگی در محیط بیشتر باشد، این موجودات با تراکم بیشتری حضور دارند.
پاستور در سال 1861 پس از انتشار مقاله خود در رابطه با نظریه تولید خود به خودی، نظر خیلیها از جمله مردم را به خودش جلب کرد. این امر باعث شد ضربه جدی به نظریه خود به خودی وارد شود و عامل بوجود آمدن مشاجره بین علما شود.
نظریه خود به خودی پشتیبان ماده گرایی بود، در حالی نتایج تحقیقات پاستور از روح گرایی و معنویت حمایت میکرد. در انتها در سال 1863 فرهنگستان علوم تصمیم بر داوری گرفت و برای اثبات هر دو نظریه هیئتی را جهت بررسی موارد و نظرات تشکیل داد. در آخر رای به نفع نظریه لویی پاستور صادر شد.
کشف علت بیمار شدن کرمهای ابریشم توسط لویی پاستور
از سالهای 1863 تا 1867 پاستور به عنوان اولین استاد زمین شناسی، فیزیک و شیمی در مدرسه هنرهای زیبا تدریس می کرد. تا اینکه در سال 1867 دانشگاه سوربُن به او کرسی استادی شیمی را به او پیشنهاد داد و پاستور این پیشنهاد را قبول کرد .
در آن زمان پاستور عضو بخش کانی شناسی فرهنگستان علوم بود و هر هفته در کلاسهایش شرکت میکرد. ولی مسئله بیمار شدن کرمهای ابریشم پاستور را از سال 1865 درگیر خودش کرده بود. او سالهای زیادی را به مطالعات و تحقیقات برای پیدا کردن راه حل درمان کرمهای ابریشم صرف کرد. تا اینکه در سال 1870 توانست علت بیمار شدن کرمهای ابریشم را بیابد و آنها را از مرگ نجات دهد.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات استیو هاروی، جامی و زندگی نامه حضرت محمد را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
داستان بیماری کرمهای ابریشم
داستان بیماری کرمهای ابریشم از این قرار بود که در سال 1850 بخشی از کرمهای ابریشم درگیر بیماری ناشناختهای شدند و جان خودشان را از دست دادند. هر سال این بیماری تلفات زیادی داشت و صبر پرورش دهندگان را لبریز کرده بود. شهر آله در فرانسه که مرکز پرورش کرمهای ابریشم بود، پس از بررسی میزان زیان وارد شده در طول 15 سال، نمودار زیان رقم 120 میلیون فرانک را نمایش داد و وزارت کشاورزی را دچار نگرانی شدید کرد. وزارت کشاورزی از لویی پاستور تقاضا کرد تا علت این بیماری را کشف کند. سرانجام لویی توانست پس از چند سال مطالعه بر روی کرم ابریشم عامل بیماری را نوعی عفونت میکروبی بداند که از کرمهای بیمار به کرمهای سالم سرایت میکرد. علائم این بیماری متوقف شدن رشد، تنبلی و از دست دادن اشتهای کرمهای ابریشم بود.
این بیماری روی پوست کرمهای ابریشم لکه ای سیاه رنگ برجای میگذاشت و آنها را از پای در میآورد. او با نابود کردن کرمهای بیمار توانست کرمهای سالمی پرورش دهد و به این اپیدمی ( اپیدمی به بروز سریع بیماری عفونی میگویند که در مدت زمان کم همه را درگیر می کند) پایان دهد.
ارائه نظریه میکروبی بودن بیماریها توسط پاستور
پاستور پس از کشف علت تخمیر شیر به این مسئله پی برد که میکروبهایی که باعث تخمیر شدن شیر میشوند، میتوانند عامل بوجود آمدن بیماری و سرایت آن نیز باشند فقط نوع میکروبها متفاوت است. پس میتوان با کشف ماهیت بیماریهای عفونی و طریقه سرایت آنها به افراد، از افراد سالم در برابر افراد بیمار محافظت کرد.
این نظریه انقلابی در دنیا پزشکی ایجاد کرد. پزشکان و جراحان توانستند با رعایت بیشتر بهداشت، بیماران زیادی را از مرگی که عامل آن عفونت بود نجات دهند. پس از اینکه اختلافهای زیاد بین پزشکان و جراحانی که عامل مرگ بیمار را بیماری عفونی میدانستند و آن دسته که به این نظریه باور نداشتند بوجود آمد و پس قربانی شدن تعداد زیادی آدم توسط عفونت، در انتها پزشکان و جراحان این نظریه را قبول کردند.
جوزف لیستر کسی که برای اولین بار تئوری جِرم شناسی در جراحی را ارائه داد، به جست و جوی مادهای پرداخت که بدون آسیب زدن به بافت بدن بتواند میکروبهای موجود در هوا را از بین ببرد، که سرانجام به محلول فنول رسید. پزشکان توانستند با ضدعفونی کردن محل جراحی، مرگ ناشی از عفونت را تا حد زیادی کاهش دهند. این نظریه توانست علت بیماریهایی همچون سل، دیفتری، وبا، سوزاک، حصبه، کزاز، زات الریه و طاعون را نوعی باکتری بداند.
آغاز عصر طلایی باکتری شناسی
در یکی از روزها نظر لویی پاستور به بیماری سیاه زخمی که حیوانات مزرعه و بعضا تعدادی انسان را درگیر خودش کرده بود جلب شد. سیاه زخم نوعی بیماری بسیار خطرناکی بود؛ که عامل مرگ بسیار از حیوانات مزرعه مثل گوسفند، بز، اسب و گاو شد و خسارت بسیار سنگینی به مزرعه داران وارد کرد.
این بیماری دانشمندان و محققان زیادی را درگیر خودش کرد. پس از ارائه نظریههای متفاوت درباره علت بیماری سیاه زخم، رابرت کخ در سال 1876 توانست برای اولین بار باسیل (نوعی باکتری گرم مثبت میله ای شکل) سیاه زخم را کشف کند و علت آن را مرحله هاگی شکل این نوع باکتری (باسیلوس آنتراسیس) دانست. رابرت متوجه شد این باکتری حتی پس از مرگ حیوان آلوده در محیط باقی میماند و خاصیت بیماری زایی خود را حفظ میکند. سپس حیوانات دیگر با تغذیه کردن علوفهی منطقه آلوده، باکتری را وارد بدن خودشان میکنند و درگیر بیماری سیاه زخم میشوند.
پاستور با بررسی نظریه رابرت به صحت اطلاعات پی برد و توانست ادامه دهنده تحقیقات رابرت باشد. او متوجه شد عامل انتقال این نوع باکتری کرمهای خاکی هستند که ویروس را در منطقههای دیگر پخش میکنند و آنجا را آلوده میکنند. لویی برای درمان و متوقف کردن این بیماری، راهکاری را که برای درمان کرمهای ابریشم ارائه داده بود، پیشنهاد داد.
آنها با سوزاندن اجساد حیوانات بیمار و دفن کردن آنها در عمق بسیار زیاد خاک، توانستند عامل بیماری را از بین ببرند. کاری که پاستور برای از بین بردن سیاه زخم انجام داد، باعث شد نظریه میکروبی بودن بیماریها اعتبار جدیدی بگیرد و عصر طلایی باکتری شناسی شروع شود.
تکامل دانش واکسیناسیون توسط لویی پاستور
ادوارد جنر اولین کسی بود که از واکسن برای مصون ماندن از بیماری استفاده کرد. او قبل از استفاده از واکسن متوجه این موضوع شد که کسانی که بیماری آبله گاوی میگرفتند دیگر درگیر آبله نمیشدند و از این بیماری مصون میماندند. در سال 1796 ادوارد جنر برای اولین بار ویروس آبله گاوی را از بدن زنی که ویروس جان او را گرفته بود، گرفت و سپس ویروس را به بدن پسر بچهای تزریق کرد. او متوجه شد پسر بچه دیگ دچار آبله گاوی نشد.
این کار ادوارد شروع کننده بحث واکسن شد. این موضوع لویی پاستور را برای آغاز سفری در جهت کشف واکسن سایر بیماریهایی که عامل آنها ویروس بود ترغیب کرد.
نبرد با ویروسها
لویی پاستور توانست با دریافت نمونه خون خروسی که مبتلا به وبای مرغی بود، تحقیقات را با تیم خودش آغاز کند. ذهن پاستور درگیر موجودی بود که در هیچ یک از نمونههای مورد آزمایش خودش را نشان نمیداد و فقط علائم حضورش را احساس میکرد. او پس از ماهها مطالعه بر روی نمونه متوجه شد که کشت ویروس در طی ماهها باعث تضعیف عامل بیماری زایی ویروس میشود. او توانست با کشت مصنوعی ویروس، حیوانات و انسانها را از آبله نجات دهد.
پاستور به سرعت کشف کرد که میتواند از طریق کشت مصنوعی، ویروس بسیاری از بیماریها از جمله سیاهزخم و هاری را ضعیف کند و واکسن آنها را بسازد. پاستور توانست با تزریق واکسن به بیماران هاری، آنها را درمان کند و جان هزاران آدم و حیوان را از مرگ حتمی نجات دهد.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات مولانا جلال الدین بلخی، ولادیمیر پوتین و کارلوس کاستاندا را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
لویی پاستور و نظریه تخمیر جوانه
در سال 1854 پاستور به عنوان استاد شیمی و رئیس دانشکده علوم در دانشگاه لیل منصوب شد. زمانی که در لیل کار میکرد، از او خواسته شد تا در حل مشکلات مربوط به تولید الکل در یک کارخانه تقطیر محلی کمک کند و به این ترتیب او یک سری مطالعات در مورد تخمیر الکلی را آغاز کرد. کار او بر روی این مشکلات منجر به مشارکت او در مقابله با انواع دیگر مشکلات عملی و اقتصادی مربوط به تخمیر شد. تلاشهای او در حل بیشتر این مشکلات موفقیت آمیز بود و مفاهیم نظری جدیدی از کار او پدیدار شد. پاستور طیف گستردهای از جنبههای تخمیر را بررسی کرد، از جمله تولید ترکیباتی مانند اسید لاکتیک که مسئول ترش کردن شیر هستند.
او همچنین تخمیر اسید بوتیریک را نیز مطالعه کرد. در سال 1857 پاستور لیل را ترک کرد و به پاریس بازگشت و به عنوان مدیر و رئیس مطالعات علمی در École Normale Supérieure منصوب شد. در همان سال او شواهد تجربی برای مشارکت موجودات زنده در تمام فرایندهای تخمیر را ارائه کرد و نشان داد که ارگانیسم خاص با هر تخمیر خاصی مرتبط است. این شواهد باعث ایجاد نظریه تخمیر میکروب شد.
اثر پاستور
درک اینکه ارگانیسمهای خاصی در تخمیر نقش دارند، توسط مطالعات پاستور در مورد تخمیر اسید بوتیریک حمایت شد. این مطالعات پاستور را به کشف غیرمنتظرهای رساند که فرایند تخمیر را میتوان با عبور هوا (اکسیژن) از مایع تخمیر متوقف کرد، فرایندی که امروزه به عنوان اثر پاستور شناخته میشود. او نتیجه گرفت که این به دلیل وجود شکل حیاتی است که تنها در غیاب اکسیژن میتواند عمل کند. این مطالعات منجر به تعریف پاستور از اصطلاحات هوازی و بی هوازی برای تعیین موجوداتی شد که به ترتیب در حضور یا عدم حضور اکسیژن زندگی میکنند. پاستور همچنین پیشنهاد کرد که پدیدههایی که در طول پوسیدگی رخ میدهند به دلیل میکروبهای خاصی است که در شرایط بیهوازی عمل میکنند.
لویی پاستور و پاستوریزاسیون
پاستور به آسانی دانش خود را در مورد میکروبها و تخمیر در صنایع شراب و آبجو در فرانسه به کار برد و به طور مؤثر صنایع را از سقوط به دلیل مشکلات مربوط به تولید و آلودگی ناشی از صادرات نجات داد. در سال 1863، به درخواست امپراتور فرانسه، ناپلئون سوم، پاستور آلودگی شراب را مطالعه کرد و نشان داد که این آلودگی توسط میکروبها ایجاد میشود. پاستور برای جلوگیری از آلودگی از یک روش ساده استفاده کرد. او شراب را در دمای 50 تا 60 درجه سانتیگراد (120 تا 140 درجه فارنهایت) گرم کرد، فرایندی که امروزه به عنوان پاستوریزه کردن شناخته میشود. امروزه پاستوریزه کردن به ندرت برای شرابهایی که از پیری سود میبرند استفاده میشود، زیرا ارگانیسمهایی را که در روند پیری نقش دارند را از بین میبرد، اما برای بسیاری از غذاها و نوشیدنیها، به ویژه شیر مورد استفاده قرار میگیرد.
پس از موفقیت پاستور در شراب، او مطالعات خود را روی آبجو متمرکز کرد. با توسعه تکنیکهای عملی برای کنترل تخمیر آبجو، او توانست یک روش منطقی برای صنعت آبجو ارائه کند. او همچنین روشی برای تولید آبجو ابداع کرد که از خراب شدن محصول در طول دورههای طولانی حمل و نقل در کشتیها جلوگیری میکرد.
نسل خود به خود به عنوان باوری باستانی
تخمیر و پوسیدگی اغلب به عنوان پدیدههای خود به خودی تلقی میشدند، تصوری که از این باور باستانی ناشی میشد این بود که زندگی میتواند خود به خود ایجاد شود. در طول قرن هجدهم، این بحث توسط جان توربرویل نیدهام، طبیعتشناس انگلیسی و الهی کاتولیک رومی و ژرژ لوئیس لکلرک، طبیعتشناس فرانسوی، کنت دو بوفون، دنبال شد. این در حالی بود که هر دو از ایده تولید خودبهخودی حمایت میکردند، لازارو اسپالانزانی، راهب ایتالیایی و فیزیولوژیست معتقد بود که زندگی هرگز نمیتواند خود به خود از ماده مرده ایجاد شود. در سال 1859، سالی که چارلز داروین طبیعتشناس انگلیسی کتاب «درباره منشأ گونهها» را منتشر کرد، پاستور تصمیم گرفت این اختلاف را حل و فصل کند. او متقاعد شده بود که تا زمانی که اعتقاد به تولید خودبهخودی وجود داشته باشد، نمیتوان نظریه میکروبش را به طور محکم اثبات کند.
لویی پاستور با استفاده از یک روش آزمایشی ساده به این مشکل حمله کرد. او نشان داد که آب گوشت گاو را میتوان با جوشاندن آن در یک فلاسک «گردن قو» استریل کرد. این فلاسک دارای یک گردن خمیده بلند است که ذرات گردوغبار و سایر آلایندهها را قبل از رسیدن به بدنه فلاسک به دام میاندازد. با این حال، اگر آبگوشت جوشانده شود و پس از جوشیدن، گردن فلاسک جدا شود، آبگوشت که دوباره در معرض هوا قرار میگیرد، در نهایت کدر میشود که نشان دهنده آلودگی میکروبی است. این آزمایشات ثابت کرد که هیچ تولید خود به خودی وجود ندارد، زیرا آبگوشت آب پز، اگر هرگز در معرض هوا قرار نگیرد، استریل میماند. این نه تنها مشکل فلسفی منشأ حیات در آن زمان را حل کرد، بلکه علم جدید باکتری شناسی را که بر تکنیکهای اثبات شده عقیم سازی و دستکاری آسپتیک تکیه داشت را به اثبات رساند.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات بابک بختیاری، گالیله، فردوسی، شیخ بهایی و جف بزوس را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
لویی پاستور فرشته نجات بشریت
برای قدردانی از تلاشهای بی وقفه لویی پاستور، آزمایشگاهی جهت انجام تحقیقات و آموزش افتتاح شد و به نام پاستور نام گذاری شد. برای ساخت این آزمایشگاه از کشورهای مختلف کمکهای نقدی فراوانی جمع آوری شد. همینطور دولت فرانسه حقوق او را زیاد کرده بود و قرار بود پس از مرگ لویی درآمد او به خانوادهاش برسد.
تلاشهای بی وقفه پاستور باعث ضعف جسمانی او شد و او دچار سکته مغزی و نارسایی قلب شد. لویی سالها با این بیماری زندگی کرد، ولی در انتها مقاومت خودش را از دست داد و در تاریخ 28 سپتامبر 1895 تسلیم مرگ شد. فرانسه لویی پاستور را با احترامات فراوانی به آغوش خاک سپرد و آرامگاهی باشکوه در انستیتو پاستور برای او ساخت. ماری لوران نیز در سال 1911 کنار همسرش به خوابی عمیق و ابدی رفت.
سخن آخر
زمانی که انسانهای زیادی بر اثر عامل ناشناخته جان خود را از دست می دادند، قهرمانان زیادی شجاعانه وارد میدان نبرد شدند و با به خطر انداختن جان خود، انسانهای زیادی را از مرگ حتمی نجات دادند. لویی پاستور و دانشمندان زیادی توانستند دروازههای جدیدی از علم را به روی بشریت باز کنند و سرنوشت بشر را تغییر دهند. راز موفقیت لویی پاستور، درس گرفتن از شکستهایش بود. او برای پیدا کردن جواب، بیوقفه در تلاش بود.
درسی که میتوان از زندگی پاستور گرفت این است که، هیچ گاه بخاطر معمولی بودن، خودتان را سرزنش نکنید؛ شاید شما هم یکی از قهرمانهای تاریخ ساز باشید!
دانشگاه کسب و کار بسیار مفتخر است از اینکه توانسته زندگی این قهرمان را از جنبههای مختلف برای شما بازگو کند.
خوشحال میشویم تا پذیرای نظرات ارزشمند شما در رابطه با داستان زندگی لویی پاستور باشیم. به نظر شما تا چه حد از خودگذشتگی برای چنین خدمت بزرگی به جامعه و نسلهای بعد از خود نیاز است؟
منبع: Wikipedia