فارابی با نام اصلی خود ابونصر محمد بن محمد طرخانی در ناحیهای از پاراب یا همان فاراب امروزی به دنیا آمده است. زمان تولد او طبق نوشتههایی که زندگینامهاش را نقل کردهاند حدود سال 259 هجری قمری نوشته شده است. فارابی زاده وسیج است. وسیج نام دهکدهای از فاراب است که در شهری به نام فرارود قرار دارد. فرارود هم اکنون در کشور قزاقستان است و در حال حاضر اترار نامیده میشود.
در بعضی نوشتهها نیز نقل شده است که فارابی متولد پاریاب یا همان فاریاب امروزه است که شهری است که هم اکنون در افغانستان قرار دارد. محمد بن اوزلغ پدر فارابی در آن زمان در سپاه سلطنت سامانیان به عنوان یک سردار خدمت میکرد. پدر و مادر فارابی از آن دست ایرانیهایی بودند که تصمیم به مهاجرت گرفتند و راهی ترکستان شدند. در این مقاله از مجموعه مقالات دانشگاه کسب و کار میخواهیم مروری بر زندگی فارابی داشته باشیم، اگر علاقهمند به شناخت بیشتر او هستید تا انتهای این مقاله همراه ما بمانید.
مروری بر روزگار جوانی فارابی
فارابی از ابتدای جوانی علاقه و شور و شوق زیادی برای کسب دانش داشت. از همین رو تصمیم گرفت در سالهای جوانی خود به شهر بغداد برود و در آن جا علوم مختلفی را بیاموزد. متی بن یونس اولین استاد فارابی در بغداد بود. او فارابی را با علم فلسفه آشنا کرد و دانه عشق به فلسفه را در نهاد او کاشت. پس از این که فارابی منطق و فلسفه را نزد متی بن یونس فرا گرفت، راهی شهری به نام حران شد. یوحنا بن حیلان در شهر حران استاد دیگر فارابی شد. یوحنا بن حیلان او را با علوم مختلفی آشنا کرد و نقش پر رنگی را در زندگی فارابی داشت. از همان سالهای جوانی و شروع به آموختن اطرافیان فارابی متوجه شدند که او از هوش چشمگیر و استعداد خاصی در یادگیری علوم مختلف برخوردار است.
همین استعداد باعث میشد که بتواند به راحتی علوم مختلف را آموزش ببیند. استادان او همیشه از سرعت عمل فارابی در یادگیری متحیر میشدند. صحبت از هوش و استعداد فارابی کمکم در سر تا سر شهر پیچید و باعث شد که همه مردم شهر درباره او حرف بزنند و او را ستایش کنند. مدت زیادی نگذشت که نام فارابی به عنوان یک فیلسوف و دانشمند بر سر زبان همه مردم قرار گرفت.
پس از آشنایی با علوم مختلف فارابی تصمیم گرفت که به بغداد بازگردد. شهرت او به بغداد هم رسیده بود و به محض این که به شهر بغداد رسید شاگردان زیادی مشتاقانه از او میخواستند که علوم مختلف را به آنها نیز آموزش دهد. یحیی بن عدی فیلسوفی معروف در تاریخ است که مسیحی بود. از یحیی بن عدی میتوان به عنوان یکی از شاگردان معروف فارابی نام برد.
آشفتگیهای بغداد و تصمیم به هجرت
پس از چند سالی که فارابی در بغداد زندگی کرد و شاگردان بسیاری را تربیت نمود، به ناگهان آشفتگیهای مختلف و فراوانی درون بغداد رخ داد. به خاطر این آشفتگیها مردمان این شهر دچار فقر و گرسنگی و تنگدستی شدیدی شدند. فارابی پس از تحمل چند سال رنج در این شهر، متوجه شد که بیش از این نمیتواند در این شهر زندگی کند و علی رغم میل باطنیاش تصمیم به مهاجرت گرفت. در آن سالها علاوه بر فارابی مردم بسیار زیادی با وجود میل و علاقهای که به شهر بغداد داشتند مجبور شدند که دیار خود را برای همیشه ترک کنند.
با این وجود فارابی متوجه شد که دیگر این شهر، شهر اندیشههای فلسفی نیست؛ چرا که هیچ اندیشهای بدون امنیت جانی و روانی معنا ندارد. او شهری را انتخاب کرد تا بتواند با آسودگی خیال، آرامش و امنیت به شاگردانش تدریس کند، کتابهای مختلفی را بنویسد و تألیف کند و برای پژوهشها و اندیشهها فلسفی خود وقت بگذارد.
سال 330 هجری قمری و یا 941 میلادی سالی بود که فارابی برای همیشه بغداد را ترک کرد و به سمت مقصد خود شهر دمشق حرکت کرد. سیفالدوله همدانی که در آن سالها در شهر حلب حکومت میکرد، به خاطر عشق و علاقهای که به علم و علم اندوزی داشت از فارابی دعوت کرد تا به او بپیوندد. فارابی نیز دعوت سیفالدوله همدانی را پذیرفت و به عنوان یکی از عالمان او در دربارش مشغول به خدمت شد.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات جبران خلیل جبران، فرانتس کافکا و عبدالحسین زرین کوب را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
در باب فلسفه فارابی
اگر حکمتی که ارسطو معرفی کرد و همچنین حکت نوافلاطونی را با هم ترکیب کنیم، سپس رنگی از آموختههای اسلامی به آن بدهیم، میتوان گفت که به فلسفه فارابی نزدیک شدهایم. در این فلسفه در قسمت منطق و طبیعیات میتوانید رنگ و بوی ارسطو را حس کنید. و در قسمت سیاست و اخلاق میتوانید نشانههایی از افلاطون را مشاهده کنید، شاید بتوان گفت که در قسمت مابعدالطبیعه این فلسفه نیز اثری از فلوطینی قابل تشخیص است.
وحدت فلسفه موضوعی بود که فارابی بیش از هر چیزی در فلسفه به آن معتقد و متعهد بود. او برای اثبات وحدت فلسفه از برهان مختلف و همچنین دلیلهای زیادی استفاده کرد. علاوه بر این رسالههای گوناگونی از فارابی وجود دارد که در آنها به موضوع وحدت فلسفه پرداخته و آن را به صورت مفصل توضیح داده است.
کتاب الجمع بین رایی الحکیمین از جمله این رسالات است. که فارابی در آن از وحدت فلسفه نوشته است و برای اثبات این موضوع از گفتههای افرادی چون ارسطو و همچنین افلاطون الهی استفاده کرده است. اسلام نقش پررنگی در فلسفه فارابی دارد و او همیشه اسلام را در تمام گفتههایش در نظر میگرفت. اعتقاد فارابی به حضرت محمد (ص) و امامان باعث میشد که گفتههای آنان را در رأس تمام نوشتهها و اعتقاداتش قرار دهد. فارابی معتقد بود که عقل آدمی اگر فعال باشد میتواند انسان را به سمت اسلام و خدا هدایت کند و بعد از آن اسلام است که انسان را به سمت خوبیها هدایت میکند.
وحدت فلسفه در اندیشههای ابونصر
افکار و تأملات فارابی در باب موضوع وحدت فلسفه به گونهای بود که تمام توجه او را از آن خودش کرده بود. به طوری که حتی در کتاب آراء اهل المدینه الفاضله تمام تمرکز فارابی بر روی موضوع وحدت فلسفه بوده است. فارابی عادت داشت که هنگام فکر کردن بر روی همه موضوعات مختلف اختلافات خودش با آن موضوع را کنار بگذارد و آزادانه بی اندیشد. از همین رو در کتاب آراء اهل المدینه الفاضله گفتههای ارسطو، افلاطون و از طرفی دیگر وحی و عقل را نسبت به این موضوع به صورت بی طرف سنجیده است. اگر با اندیشه دو حکیم افلاطون و ارسطو آشنا باشید، میدانید که بین آن دو اختلافات خاصی وجود داشت.
دیدگاه فارابی در مورد ارسطو و افلاطون
فارابی با در نظر گرفتن اختلافات عقیدتی آنها بر این باور بود که هر دوی آنها بسیار سطحی تفکر و تامل میکردند. او علاوه بر این که آنها را دو حکیم سطحی خطاب کرد، درباره اختلافاتی که بین آنها وجود دارد این گونه میگوید:
“اختلاف نظری که در بین ارسطو و افلاطون وجود دارد از سه علت مهم حاصل میشود. اول این که سبک زندگی هر دوی آنها با یکدیگر متفاوت بوده است و در نتیجه تجربیات مختلفی از زندگی داشتهاند.
علت دوم را میتوان این گونه بیان کرد که روشی که آنها نوشتهها، رسالهها و کتابهایشان را تألیف میکردند با یکدیگر تفاوت داشت و این موضوع در اختلاف آنها بی تأثیر نیست.
سوم این که مذهبی که آنها را در فلسفه دنبال میکردند متفاوت بود که این خود دلیل بزرگی بر تفاوت عقیده است.”
در آخر فارابی در توصیف این دو حکیم این گونه میگوید که آنها حکیمهایی هستند که به صورت مطلق فکر میکنند و همچنین جز عالمان علوم دقیقه هستند. استنباطها و معنیهایی که در نوشتههایشان استفاده میکنند اغلب مشکل است و به حقیقت متصل میباشد.
چشمانداز فکری فارابی چه بود؟
فارابی را میتوان به عنوان یک فیلسوف منطقی شناخت. این موضوع را میتوانید به راحتی در نوشتههای او ببینید. علاوه بر این منطقی بودن فارابی به وضوح در نوع تفکر و بیان این حکیم و همچنین نحوهای که از دلیلها و استدلالها برای موضوعات مختلف استفاده میکند قابل تشخیص است.
بخشی از آثاری که فارابی از خود به جا گذاشته است مختص موضوع منطق است. آن چه که در تفکرات فارابی درباره منطق مشخص است این است که او به روشنی از حکیم بزرگ ارسطو در این زمینه پیروی کرده است. نقطه اختلاف نظر فارابی با ارسطو در مبحث منطق این است که فارابی معتقد بود خطابه و همچنین شعر را نیز باید جزئی از زیرمجموعههای مبحث منطق دانست.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات پیتر دراکر، آلبرت انیشتین، علی شریعتی و ویکتور هوگو را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
ابونصر و نشر فلسفه ارسطو
یکی از موفقیتهای این حکیم در زندگیاش این بود که توانست به خوبی تفکری که ارسطو داشت را به همه اعراب نشان دهد و آنها را با نوشتههای ارسطو آشنا کند. در یکی از نوشتههایی که از او بهجامانده فارابی در مورد اهداف آیندهاش این گونه میگوید که پس از اینکه همه مردم عادی را با افکار ارسطو آشنا کردم، قصد این را دارم که به سراغ آثار اصول قیاسی صوری بروم و به گونهای آن را ساده سازی کنم که عامه مردم بتوانند آن را بفهمند و از آن در زندگیشان بهره ببرند. فارابی در زندگیاش تقسیمی چندگانه از استدلال را معرفی کرد که بعد از او بسیار معروف شد و توسط حکیمان دیگر همواره استفاده میشد.
این تقسیم چندگانه بدین شرح بود که در مرحله اول ما با برهان روبهرو هستیم که به معنای استدلال و یا حجتی است که ما را به سمت یقین هدایت میکند. در قسمت دوم این چندگانه استدلال، با جروبحث مواجه میشویم که برابر است با همان استدلالی که ما را به سمت شبه یقین میبرد. شعر مرحله بعدی این تقسیم است که به ما میگوید اگر استدلال ما را به سوی تخیل ببرد ما با شعر روبهرو هستیم.
فارابی و تبحر در علوم مختلف زمان خود
در سالهایی که فارابی زندگی میکرد، دو مرکز وجود داشت که از نظر علمی در جهان بسیار مشهور بودند. یکی از این مراکز در جنوب شرق ترکیه قرار داشت که نام آن حران بود. در حران مکتبی آموزش داده میشد که میتوان گفت تابعی از مکتب اسکندریه بوده است. حران در ابتدا در انطاکیه برپا شده بود؛ اما در سالهای زندگی متوکل عباسی که بین 232 تا 247 هجری قمری بوده است حران به جنوب شرقی کشور ترکیه منتقل شد.
مرکز دوم علمی بغداد دارالخلافه بود. در این مرکز علمی ادامه آن چه که در حران تدریس میشد را آموزش میدادند. علت این موضوع هم این بود که بسیاری از استادان بزرگی که در گذشته در حران بودند و در آن جا تدریس میکردند تصمیم گرفتند که به سمت شهر بغداد مهاجرت کنند و مرکز علمی دیگری را در آن جا تأسیس کنند.
ابونصر در بغداد و حران
فارابی برای این که معارف و علوم را فرا بگیرد راهی شهر بغداد شد. در شهر بغداد حکیم بزرگ ما شاگرد استادان معروف و نامداری از جمله منطقی معروف ابوبشر شد و از محضر آنها بیشترین استفاده را برد. پس از بغداد او تصمیم گرفت که به سمت مرکز علمی دیگر یعنی حران راهی شود. برای تکمیل علم منطقی که از قبل آموخته بود فارابی شاگرد استاد بزرگی چون یوحنا بن حیلان که حکیم و فیلسوفی مسیحی در حران شد.
پس از پیشرفت کردن در علم منطق تصمیم گرفت که در علوم فلسفی نیز پیشرفت کند و آن چه را که از قبل آموخته بود ارتقا ببخشد. پس تصمیم را بر آن گرفت که مجدداً راهی شهر بغداد شود. در شهر بغداد مطالعه عمیقی بر روی افکار و نوشتههای ارسطو در علم منطق و فلسفه داشت.
او نوشتههای ارسطو را بارها و بارها مطالعه کرد و شاید به همین دلیل است که میتوان ردپای عقاید ارسطو را در تمام نوشتههای فارابی به وضوح دید. از همین رو اغلب حکیمان فارابی را با عنوان بزرگترین فردی که به تفسیر و شرح افکار و فلسفه ارسطو پرداخت میشناسند. لقب معلم ثانی که به فارابی داده شده است نیز به همین دلیل است.
احیای علم فلسفه توسط فارابی
فارابی به گونهای به تجدید و احیای علم فلسفه پرداخت که در حال حاضر در آب و خاک کشورهای اسلامی میتوانید به روشنی ریشههای علم فلسفه را مشاهده کنید. ریشههای علم فلسفه در تمام این سالها به خاطر تلاشهای فارابی رشد کردند و در حال حاضر در تمام مناطق اسلامی سایه گستردهاند.
فلسفهای که فارابی آن را احیا کرد از زمان خودش تا عصر حال حاضر در حال تدریس در علوم فقه و دینی است. در نوشتههایی که در مود فارابی و زندگی او نوشته شدهاند، این حکیم بزرگ را این گونه توصیف کردهاند که در تمام سالهای زندگیاش سعی داشته از تمام مردم دوری کند و تنهایی را برگزیند.
او در تمام سالهای زندگیاش درگیر فقر بوده و نسبت به این موضوع بسیار صبوری میکرده است. او اغلب از دید مردم خود را پنهان میکرد و لحظههایی که او را میدیدند هم، در تنهایی خود مشغول نگاه کردن به کتاب و یا نوشته رسالهای بوده است. در قسمت بعدی میخواهیم مروری بر روی آثار این حکیم بزرگ داشته باشیم، پس همچنان همراه تیم دانشگاه کسب و کار بمانید.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات آنتوان چخوف، ایلان ماسک، وارن بافت و آنتونی رابینز را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
مهمترین آثار فارابی
در این قسمت برای شما لیستی از تمام آثاری که فارابی در زندگی خود نوشته است، آماده کردهایم. نام کتابهای فارابی به زبان عربی است، ترجمه آنها درون پرانتز نوشته شده است:
- ما ینبغی ان تعلم قبل الفلسفه (تمام آن چه که لازم است قبل از یاد گرفتن علم فلسفه فرا بگیرید)
- السیاسه المدنیه (سیاست شهری)
- الجمع بین رأی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطو طالیس (مجموع نظرات دو حکیم بزرگ، ارسطو و افلاطون الهی)
- رساله فی ماهیه العقل (رسالهای در حوزه این که عقل چیست و ماهیت آن)
- تحصیل السعاده (به دست آوردن سعادت)
- اجوبه عن مسائل فلسفیه (مسئلههایی فلسفی و پاسخ به آنها)
- رساله فی اثبات المفارقات (رسالهای در مورد موجودات غیر مادی و اثبات وجود آنها)
- اغراض ارسطو طالیس فی کتاب مابعد الطبیعه (کتاب متافیزیک و مقاصدی که ارسطو در آن داشت)
- رساله فی السیاسه (رسالهای در باب سیاست)
- فصول الحکم (جداکنندههای حکمت)
مرگ ابونصر فارابی
بیشتر سالهای جوانی ابونصر به همین منوال گذاشت؛ اما در دوران میانسالی او که دیگر شهرتش بر سرزبانها افتاده بود و از نظر مالی وضعیت بهتری پیدا کرده بود، ابونصر بازم هم به همان روش زندگی قبلی خود ادامه میداد. سیفالدوله همدانی فاتح دمشق، کسی بود که میل و علاقه بسیاری نسبت به فارابی داشت و او را از نظر مالی کمک میکرد. اما با این وجود در نوشتهها آمده است که ابونصر تنها روزی چهاردرم که در آن سالها مبلغ کوچکی بود را از او درخواست میکرد.
در سال 339 هجری قمری و در حالی که ابونصر هشتاد سال داشت، در شهر دمشق، برای همیشه به جهان بدرود گفت و چشمان خود را بست. با وجود این که فارابی زندگیای پربار داشت و از خود آثار مهمی را برای آیندگان به جا گذاشت؛ اما مرگ غریبی داشت و افرادی کمتر از انگشتان دست بر سر پیکر بی جان او گریستند.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات اپرا وینفری، سعدی، دونالد ترامپ و نیما یوشیج را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
کلام آخر
خیلی خوشحالیم که تا انتهای این مقاله همراه تیم دانشگاه کسب و کار بودید. همان طور که در این مقاله بررسی کردیم ابونصر فارابی در زندگی خود سختیهای بسیاری را تحمل کرد؛ تا بتواند چراغ راه علم و دانش را روشن نگه دارد. شبهای بسیاری را منتظر پاسبانان بود تا بلکه در نور چراغی که آنها به همراه داشتند اندکی مطالعه کند. اکثر شبهای زندگیاش را بیدار میماند و مطالعه میکرد.
فقر بخش جدا نشدنی زندگی او بود و زندگی محقر گاهی او را مجبور میکرد که شبهایی را در میان باغها و یا در کنار رودخانهها به صبح برساند. با این وجود هرگز از خواندن و نوشتن دست نکشید و حتی شاگردان زیادی را نیز در همان وضعیت تربیت کرد و تعلیم داد.
دورانی که ابونصر و بزرگان هم عصرش زندگی میکردند، برای عالمان و عاشقان علم دوران چندان خوبی نبود. ضعف و فروپاشی خلافت عباسی از طرفی و از طرفی دیگر قدرت نداشتن خاندانهایی که مشوق عالمان بودند باعث میشد که کسانی که میخواهند در راه علم قدم بدارند به ناچار به سرزمینهای دور دست سفر کنند. اما با این وجود ابونصر هرگز در این راه خسته نشد و از تلاش دست برنداشت.
آیا شما با فلسفه فارابی آشنا هستید؟ در قسمت نظرات با ما در میان بگذارید که کدام بخش از زندگی ابونصر برای شما الهام بخش بود.
منبع: Wikipedia