آبراهام مازلو متولد سال 1908 را اکثر روانشناسان به عنوان شخصی میشناسند که روانشناسی انسان گرا را به عنوان شاخهای رسمی در روانشناسی معرفی کرد. علاوه بر این نظریه خودشکوفایی نیز نظریهای بود که به دست مازلو بنیان نهاده شد. آبراهام مازلو متولد شهر نیویورک است. او در سال 1908 و در ابتدای ماه آوریل چشم به جهان گشود. جالب است بدانید آبراهام هیچ گاه از خانوادهاش احساس خوبی دریافت نکرد و بارها در مصاحبهاش در این باره صحبت کرده است.
او در تمام زندگیاش تنفری سنگین از مادرش را در قلبش حمل کرد. حتی در مصاحبهای عنوان کرد که انگیزه فعالیتش در روانشناسی و معرفی روانشناسی انسانگرا، تنفری بود که از مادرش در قلبش داشت. حتی این مسئله را در یادداشتهایی که از خود به جا گذاشته بود نیز نوشته بود.
در این مقاله از مجموعه مقالات دانشگاه کسب و کار میخواهیم مروی داشته باشیم بر زندگی این روانشناس معروف، بزرگ و تأثیرگذار. اگر علاقهمند به خواندن داستان زندگی آبراهام مازلو هستید، تا انتهای این مقاله همراه ما بمانید.
آبراهام مازلو که بود؟
همان طور که در قسمت ابتدایی نیز اشاره کردیم، مازلو را میتوان اولین روانشناسی دانست که با جدیت بر روی روانشناسی انسانگرا کار کرد و آن را به عنوان شاخهای رسمی به علم روانشناسی اضافه کرد. آبراهام در طول زندگیاش با والدینش رابطه خوب و صمیمی نداشت و از طرفی دیگر او تنهای پسربچه یهودیای بود که در آن منطقه زندگی میکرد. همین دو دلیل سبب شده بود که او بسیار خجالتی و شدیداً منزوی شود. تنها بودن آبراهام مازلو در دوران کودکیاش باعث شد تا او به سمت کتاب روی بیاورد و از همان دوران کودکی فعالیتهای پژوهشیاش را آغاز کند.
دبیرستان بویز در شهر بروکلین نام دبیرستانی بود که آبراهام مازلو تحصیلات خود را در آن ادامه داد. آبراهام از همان ابتدای سالهای تحصیلات ابتدایی خود همیشه به عنوان دانشآموز ممتاز مدرسه شناخته میشد. پس از فارغالتحصیلی از دبیرستان تصمیم گرفت که ادامه تحصیلاتش را در دانشگاه سیتی کالج در شهر نیویورک انجام دهد.
شروع تحصیلات آبراهام در دانشگاه
پدر آبراهام همیشه آرزو داشت که او وکیلی موفق شود و خانواده را از فقر نجات دهد. به همین دلیل هنگامی که آبراهام مازلو وارد دانشگاه سیتی کالج شد، رشته حقوق را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد. آبراهام وارد دانشکده حقوق شد؛ اما زمان زیادی طول نکشید که متوجه شد رشته حقوق رشتهای نیست که بخواهد تا آخر عمرش در آن تحصیل و کار کند. یک شب بعد از اتمام کلاسش از دانشگاه بیرون زد و تمام کتابهای حقوقش را در وسط خیابان رها کرد.
آبراهام مازلو در دانشگاه سیتی کالج دانشجویی متوسط بود این موضوعی بود که او را همیشه آزار میداد. بعد از ترک دانشگاه سیتی کالج، دانشگاه کرنل را انتخاب کرد. روانشناسی مقدماتی رشتهای بود که برای تحصیلات خود در دانشگاه کرنل برگزید. استاد این رشته در دانشگاه کرنل، ادوارد تیچنر نام داشت. رویکردی که ادوارد تیچنر برای تدریس روانشناسی استفاده میکرد آن طور که باید بر روی آبراهام تأثیرگذار نبود.
همین موضوع باعث شد که بعد از خواندن یک ترم روانشناسی مقدماتی کرنل را ترک کند و مجدداً به دانشگاه سیتی کالج بازگردد. یکی از دلایل دیگری که آبراهام تصمیم به بازگشت به دانشگاه سیتی کالج را گرفت برتا گودمن بود. برتا گودمن دخترعموی آبراهام بود. آبراهام مازلو برتا را از دوران نوجوانیاش بسیار دوست داشت. در آخر این رابطه منجر به ازدواج آنها در پایان سال 1928 شد.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات بابک بختیاری، گالیله، فردوسی، شیخ بهایی و جف بزوس را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
سال های پس از فارغ التحصیلی مازلو
سال 1930 دو سال بعد از ازدواجش آبراهام موفق به فارغالتحصیلی در دوره فوق لیسانسش شد. اما حتی قبل از این که فوق لیسانس را به اتمام برساند در چندین کلاس دوره لیسانس مشغول به تدریس بود. دوره فوق لیسانس باعث شده بود که آبراهام با چهرههای مشهور مختلفی در دنیای علم آشنا شود. کلارک هال یکی از این چهرههای مشهور است. هال یکی از نظریه پردازان معروف بود که در حوزه یادگیری کار میکرد.
اوج فعالیتهای کلارک هال در دهه 1930 بود. آبراهام پس از ملاقات هری هارلو و آشنایی با او در آزمایشگاه او مشغول به کار شد. آبراهام همزمان با تحصیلش به کار در ویسکانسین نیز ادامه داد. او بدون ذرهای درنگ پس از اتمام دروس کار بر روی پایاننامهاش را آغاز کرد. در سال 1934 موفق به اتمام نوشتن رساله دکتری خود شد. دانشگاه کلمبیا دانشگاهی بود که آبراهام مازلو در سالهای 1937 تا پایان سال 1951 در آن جا مشغول به تدریس شد. در سالهای تدریسش در دانشگاه کلمبیا او را به عنوان رئیس دپارتمان حوزه روانشناسی منصوب کردند.
سال 1968 سالی پر از موفقیت برای آبراهام محسوب میشد؛ زیرا او موفق شد به عنوان رئیس در انجمن روانشناسی کشور آمریکا انتخاب شود. متأسفانه در سالهای میانسالی زندگیاش به بیماریهای مختلفی مبتلا شد و همواره از آنها رنج میبرد. در آخر در سال 1970 حمله قلبی جان او را گرفت و برای همیشه چشمهایش را بر روی جهان بست.
نشریهای با نام روانشناسی انسانگرا نشریهای بود که با زحمات و تلاشهای آبراهام مازلو در سال 1961 تأسیس شد. مدتی پس از تأسیس این نشریه انجمن روانشناسی آمریکا تصمیم به تأسیس انجمنی با نام روانشناسی انسانگرا میگیرد. جیز.اف.تی.بوگنتال نیز به عنوان اولین رئیس این انجمن مشغول فعالیت شد. تاریخ تأسیس این انجمن به سال 1971 برمیگردد.
پایه نظریات آبراهام مازلو چه بود؟
مازلو در افکار، اعتقادات و نوشتههایش از دانشمندان مختلفی کمک میگرفت و از باورهای آنها تأثیر میپذیرفت. در سال 1930 او با عدهای از صاحب نظران در شهر نیویورک ارتباط گرفت و با آنها هم صحبت شد. این همنشینی تأثیر بسیاری بر روی عقاید، افکار و حتی آثار آبراهام داشته است. از جمله این صاحب نظران میتوان از دانشمندان بزرگی چون کافکا، گلدشتاین، اریک فروم، آدلر، ورتایمر، روت بندکیت، هاری هارلو، مارگاتمید، نمایندگان مختلفی از روانشناسی گشتالت، نظریه پردازی در روانشناسی ارگانیسمی، کارن هورنای و لوی، پیشگامان حوزه مردم شناسی، طرفداران علم نوفرویدی و در آخر ثورندایک نام برد.
با وجود همه این همنشینیها نظریههای گلدشتاین بیش از همه بر روی آبراهام در حوزه خودشکوفایی تأثیرگذار بود. علاوه بر گلدشتاین باورهای آدلر نیز تأثیرات عمیقی بر روی آبراهام در حوزههای مختلف از جمله شخصیت و نیاز انسان، اسلوب زندگی گذاشته بود، که در آثار مازلو نیز این تأثیر مشهود است.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات چارلز داروین، پابلو پیکاسو، مجید سمیعی و دکتر حسابی را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
مروری بر آثاری که آبراهام مازلو از خود به جا گذاشت
آبراهام مازلو مقالات بسیاری را در حوزه روانشناسی منتشر کرد و به چاپ رسانید. اما اگر از این مقالات صرف نظر کنیم کتابهای مشهور و کلیدیای نیز در حوزه روانشناسی ارائه داده است. در سال 1970 آبراهام کتابی با نام انگیزه و شخصیت را به چاپ رسانید که باعث شهرت بیش از پیش او شد و در سال 1971 نوشتن کتاب تأثیرگذار یافتههای بعدی طبیعت انسان را به پایان رساند.
یکی از نظریههای بسیار معروف مازلو که منجر به شهرت بسیار او شد، سلسهمراتب نیازها نام دارد. مازلو این نظریه را برای اولین بار به عنوان یک مقاله منتشر کرد. این مقاله در نشریهای با عنوان ارزیابی روانشناسی در کشور آمریکا چاپ شد.
نگاهی کلی به اندیشههای آبراهام مازلو
در نهضت تواناییهای انسان، آبراهام مازلو یکی از مهمترین نظریه پردازها محسوب میشد. آبراهام مازلو کسی بود که برای اولین بار توانست این دیدگاه را با عنوان نیروی سوم به صورت رسمی در علم روانشناسی در کشور آمریکا به همگان معرفی کند. در نگاه آبراهام نیروی اول روان کاوی نام داشت و به طبع آن نیروی دوم برابر رفتار گرایی بود. او همیشه معتقد بود که این دو نیرو نگاهی منفی، محدود و همچنین بدبینانهای در مورد رفتارهای آدمی دارند.
همین دیدگاه باعث میشد که او همواره روان کاوی و رفتارگرایی را در آن سالها مورد انتقاد خود قرار دهد. در اندیشه آبراهام مازلو انسان همواره از روز نخست از طبیعتی خنثی و خوب برخوردار است و هیچ گاه انسانی به صورت انسانی بد متولد نمیشود. در طول زندگی نیز در میان انسانها همواره کششی وجود دارد که آنها را به سمت خوبیها راهنمایی میکند. آنها همواره به سمت رشد حرکت میکنند و دوست دارند که تواناییهای نهفتهشان را کشف کنند و آنها را به کمال برسانند. آسیب شناسی روانی شاخهای است که نتیجه انحراف پیدا کردن و یا ناامید شدن انسانها از این سرشتی است که در درون آنها وجود دارد.
علاوه بر این دیدگاه کلی که از اندیشههای مازلو برایتان توضیح دادیم، اهمیت این نوع نگاه مازلو دو دلیل اساسی دارد که در ادامه شرح خواهیم داد. اگر علاقهمند به دانستن ادامه زندگینامه این روانشناس بزرگ هستید، همچنان همراه تیم دانشگاه کسب و کار بمانید.
دو دلیل اهمیت دیدگاه آبراهام مازلو در روانشناسی انسانگرا:
دلیل اول
اولین دلیل اهمیت دیدگاه آبراهام مازلو را میتوان این موضوع دانست که او در حوزه انگیزشی نظریهای مهم را ارائه کرد. در این نظریه، آبراهام مازلو میان نیازهای زیستی انسان مانند خوابیدن، گرسنگی، تشنگی و همچنین نیازهای روانشناختی انسان مانند تعلق خاطر و امنیت، عزت نفس و عواطف مختلف آدمی تفاوتی مهم را در نظر میگیرد.
آبراهام مازلو بر این اعتقاد است که همین طور که ما به عنوان یک انداموارهی که در حال زیست است بدون خوراک و آب قادر به زندگی کردن نیستیم، مشابه همین موضوع مانند انداموارهی که از روان نیز برخوردار است، بدون پرداختن به نیازهای روانشناختی خود نیز قادر به زندگی کردن و رشد کردن نخواهیم بود.
مازلو بر این باور بود که در سالهای قبلی روانشناسان بر روی نیازهای زیستی انسان تمرکز بیشتری داشتهاند و کمتر به نیازهای روانشناختی پرداختهاند. طبق نظریههایی که روانشناسان در گذشته ارائه کرده بودند، انسان موجودی است که فقط در صورت احساس کمبود درصدد رفع آن کمبود تلاش میکند و در جهت این حرکت میکند که به نیاز خود پاسخ دهد. آنها انسان را موجودی میدانند که در صورت احساس تنش به سمت فعالیتهایی که این تنش را کاهش میدهد حرکت میکنند.
دلیل دوم
در این بخش میخواهیم دومین دلیلی که دیدگاه مازلو بسیار حائز اهمیت است را بخوانیم. دلیل دوم اهمیت دیدگاه آبراهام مازلو را میتوان در این دانست که او مطالعات گسترده و تحقیقات بسیاری را در حوزههایی چون افراد سالم، افراد خودشکوفا و همچنین افراد کامل انجام داده است. آبراهام این تحقیقات را با مطالعه شخصیتهایی که در گذشته زندگی میکردند و یا هم عصر خودش بودند انجام داد.
در بین شخصیتهایی که مازلو مورد مطالعه و تحقیق قرار داد، نام سی و هشت فرد مشهور و نامدار تاریخی نیز وجود داشت. این بزرگان در بین افرادی که هم عصر مازلو بودند و از شهرت برخوردار بودند، معروفتر و همچنین شناخته شدهتر بودند. در بین این سی و هشت نفر نامهایی مانند آلبرت انیشتین، الینور روزرولت، والت ویتمن، لودویک وان بتهوون، آبراهام لینکلن و همچنین توماس جفرسون وجود داشت. آبراهام بر این باور بود که همه این افراد کسانی بودند که در زندگی خود به خودشکوفایی رسیدهاند. در قسمت بعدی هرم مازلو که به شهرت بسیاری رسید را در کنار هم مرور خواهیم کرد.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات اورهان پاموک، دارن هاردی، هاروکی موراکامی و خیام نیشابوری را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
هرم مازلو و یا سلسهمراتب نیازهای انسان چیست؟
آبراهام نظریهای مهم را با نام سلسله مراتب نیازهای انسان در علم روانشناسی ارائه کرد. سلسله مراتب نیازهای انسان که با نام هرم مازلو معروف شده است، هرمی است که از پنج و یا هفت قسمت تشکیل شده است. نیازهای ابتدایی انسان در طبقه ابتدایی این هرم جای گرفتهاند.
هر چقدر که به طبقههای بالاتر این هرم نزدیک میشویم، نیازهایی که برای انسان تعریف شده است حالت پیچیدهتری به خود میگیرند. ترتیب این نیازها به گونه در این هرم تعبیه شده است که به گفته آبراهام مازلو، تنها فردی میتواند در جهت رفع نیازهای طبقههای بالا حرکت کند، که نیازهای طبقههای پایین خود را تأمین کرده باشد.
مثالی از ترقی در هرم مازلو
اجازه دهید با یک مثال برایتان توضیح دهم. تا زمانی فردی میتواند در جهت رفع نیازهای امنیت خود حرکت کند، که نیازهای فیزیولوژیکی او مانند تشنگی، نیاز جنسی و گرسنگی تأمین شده باشد. حال اگر این فرد به نیازهای امنیت خود نیز به درستی پاسخ دهد، میتواند درصدد پاسخ به نیازهای طبقه بالاتر یعنی نیاز به عشق و تعلق پذیری نیز برآید. در این طبقه فرد این نیاز را در خود حس میکند که دیگران را دوست بدارد و از طرف آنها دوست داشته شود و همچنین زندگی خود را با فرد دیگری تقسیم کند. حال اگر فرد بتواند به این نیازهای خود نیز پاسخ مناسبی ارائه کند وارد نیازهای طبقه بالاتر میشود.
در طبقه بالاتر انسان در خود نیاز به احترام را احساس میکند. یک انسان در این طبقه احساس میکند که لازم است در جهت رفاه همنوعان خود تلاش کند و برای بهزیستی آنان کمک کند و از سمت آنها مورد احترام قرار گیرد. پاسخ دادن مناسب به نیازهای طبقه احترام سبب میشود که فرد وارد جایگاهی به نام خودشکوفایی شود. در این جایگاه انسان به استعدادهای خود می پرداز و در جهت رشد آنها حرکت میکند. در این مثال تصویری از سلسله مراتب نیازهای انسان که توسط آبراهام مازلو معرفی شده بود را ترسیم کردیم.
مروری بر طبقه خودشکوفایی در هرم آبراهام مازلو
به محض برآورده شدن رضایت بخش نیازهای طبقه چهارم هرم مازلو، مرتبه نهایی در مسیر رشد انسان آغاز میشود. در این مرحله که آبراهام مازلو آن را طبقه خودشکوفایی مینامد، امکان رشد و تعالی برای انسان فراهم میشود. افرادی که میتوان صفت خودشکوفا را به آنها نسبت داد، افرادی هستند که از پس ارضای تمام نیازهایی که در طبقه چهارم هرم مازلو قرار دارد به خوبی برآمده اند.
نیاز به بودن نیازی است پر رنگ که در اثر وجود مجموعه نیازهای مختلفی در طبقه نهایی این هرم در افراد خودشکوفا برانگیخته میشود. در این مرحله فرد به عنوان پاسخ به نیازهای این طبقه، نتیجه و پیامدی را دریافت میکند که به تبع آن زندگیاش پر از معنا میشود. انگیزههای بودن در این جهان هستی شامل زیبایی، صداقت، راست گویی و حقیقت، خوبی و نیکی انگیزههایی معنا بخش برای افراد خودشکوفا هستند.
تصویر مازلو از افراد خودشکوفا
آبراهام مازلو تصویری بسیار مثبت را از افراد خودشکوفا در این هرم به ما نشان میدهد. مازلو بر این باور است که کمبود و یا محرومیت دیگر نمیتوانند به عنوان محرکهایی برای برانگیخته کردن افراد خودشکوفا عمل کنند. در واقع آن چه که باعث پویایی بیشتر و فعالیت آنها میشود، دلیلی بزرگتر مانند رسیدن به تمام چیزهایی است که خود را لایق آنها میبینند. آنها در مسیر رشد استعدادهای خود و ترقی هر چه بیشتر تلاش میکنند.
افراد خودشکوفا علاوه بر این که خود تلاش میکنند مردم را نیز تشویق میکنند که مانند آنها بیندیشند و به نگاه خود وسعت ببخشند. انسانهای خودشکوفا علاوه بر اهمیت دادن به تواناییهای و استعدادهای خود به مردم نیز کمک میکنند تا تواناییهای خود را آزمایش کنند و از این موضوع نترسند.
مازلو بر این باور بود که مسیر و فرایند رشدی که افراد خودشکوفا طی میکنند، مسیری بسیاری طولانی و نیازمند زمان زیادی است. آبراهام در این باره میگوید که گاهی افراد خودشکوفا شصت و یا بیشتر از شصت سال را در مسیر خودشکوفایی خود صرف میکنند. مازلو درباره آمار افراد خودشکوفا این گونه صحبت میکند که کمتر از یک درصد از افراد جامعه قادر به طی کردن مسیر رشد هستند و میتوانند نیازهای طبقه پنجم هرم مازلو را ارضا کنند.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات رابرت کیوساکی، لئوناردو داوینچی، ابوعلی سینا و بیژن پاکزاد را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
آبراهام مازلو و دیدگاهش درباره سبکهای مختلف زندگی
برخی از روانشناسان از آدلر به عنوان اولین روانشناسی یاد میکنند که در حوزه انسان گرایی فعالیت کرد. چرا که آدلر یکی از اولین روانشناسانی بود که تعریفی متفاوت از سبک زندگی سالم را ارائه کرد. علاقه اجتماعی نقش پررنگی در تعریفی که آدلر از سبک زندگی ارائه داد، داشت. آدلر بر این باور بود این که انسان در آینده چگونه آدمی بشود و به چه میزان موفقیت برسد اغلب به خود او بستگی دارد. او نام این تعریف خود را “خود خلاق” گذاشت. روانشناسانی که پس از آدلر به حوزه روانشناسی انسان گرا پرداختند از نظریههای آدلر استفادههای زیادی بردند و باورهایشان با او وجههای مشترک زیادی داشت.
اما با این وجود شاخه انسان گرا تا قبل از آبراهام مازلو به عنوان شاخهای رسمی در علم روانشناسی شناخته نمیشد. آبراهام مازلو توانست با تلاشهایش به این شاخه رسمیت ببخشد. آن چه که در این نظریات باید مورد توجه قرار داد تعریف سبک زندگی است. روانشناسان معتقدند که سبک زندگی به معنای نحوه اداره کردن زندگی و انجام کارهای مختلف در جهت رفع نیازها توسط خود فرد است. در این صورت ویژگیهای ذاتی فرد نقش چندانی در این تعریف بازی نمیکند.
سبک زندگی هر فرد در قالب دو سؤال زیر تعریف میشود:
- سؤال اول این که چرا کاری را انجام میدهد؟
- سؤال دوم این که چگونه میخواهد آن کار را انجام دهد؟
چرایی و چگونگی سؤالهای اساسی هستند که پایهی شیوه زندگی افراد را میسازند و به داستانها و روایتهای آنها شکل میدهند. در حوزه روانشناسی فردی سالها تعریف دیگری از برنامه زندگی یک فرد داشتند. به باور روانشناسان آن حوزه مجموعه فعالیتهایی که یک فرد به صورت منسجم انجام میدهد تا به هدف خاص خود برسد، برنامه زندگی او نام دارد.
اصطلاح سبک زندگی در روانشناسی انسان گرا
استفاده از اصطلاح جدیدی که آدلر و همچنین پیروانش مانند خود آبراهام مازلو به نام سبک زندگی استفاده کردند، جرقهای برای پیشرفت علم روانشناسی در حوزه انسان گرا شد. سبک زندگی اصطلاحی بود که دیدگاه وسیعتری را نشانه میگرفت. در حال حاضر در روانشناسی فردی اصطلاح سبک زندگی را با معنای یکپارچه شدن فردیت آدمی مورد استفاده قرار میدهند. کلیت هر فرد در زندگی که کلیتی بی همتا است مفهوم اصطلاح سبک زندگی را به خوبی میرساند.
در ذیل این اصطلاح باید تمام فرایندهایی که هر فرد به صورت عمومی در زندگی طی می میکند نیز تعریف شود. آبراهام مازلو بر این باور است، زمانی که انسانها نیازهای طبقات اول تا چهارم خود را به صورت رایت بخشی پاسخ بدهند و وارد طبقه پنجم شوند، چهره و شخصیت جدید از خود را تجربه میکنند. تا زمانی که فرد در طبقه پنجم در جهت رفع نیازهای این طبقه حرکت کند، سبک زندگی سالم و همچنین شخصیتی مطلوب را زندگی میکند.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات مارک زاکربرگ، استاد شهریار، مارتین لوتر کینگ و چارلز دیکنز را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
نتیجه پژوهشهای آبراهام مازلو
با وجود این تعریفهایی که در کنار هم خواندیم، میتوان این گونه برداشت کرد که آبراهام مازلو توانست به گونهای متفاوت به تحلیل رفتارهای انسانها و همچنین سبکهای مختلف زندگی بپردازد و در این راه از نظریه انگیزشی و همچنین هرم مازلو و یا سلسله مراتب نیازهای انسان که خودش آن را ارائه داده بود کمک گرفت. در تحقیقی که مازلو بر روی انسانهای خودشکوفا انجام داد، زندگی حدود سه هزار چهره معروف و برجسته را بررسی کرد.
او با این بررسی معیارهایی را برای یک سبک زندگی سالم، شخصیتی مطلوب و سالم ترسیم کرد. پژوهشهایی که مازلو در این حوزه انجام میداد متکی بر مصاحبه و مشاهدههای مختلفی بودند. سرانجام این پژوهشها منجر به تعریفی کلی از انسانهای خودشکوفا شد. همراه ما باشید تا در قسمت بعدی در کنار هم ویژگیهای انسانهای خودشکوفا را مرور کنیم.
ویژگیهایی که مازلو برای انسانهای خودشکوفا ارائه داد
آبراهام مازلو پس از اتمام پژوهشهایی که بر روی انسانهای برجسته انجام داد، ویژگیهایی را معرفی کرد که در اغلب انسانهای خودشکوفا مشترک بودند. در زیر لیستی از این ویژگیها را برایتان آوردهایم:
- انسانهای خودشکوفا بیش از بقیه به واقعیت توجه میکنند.
- آنها همه چیز را آن طور که هست قبول دارند و میپذیرند. خودشان، دیگران و جهان را!
- خودجوش بودن ویژگیای بارز در میان آنها است.
- آنها از ویژگی خودمحور بودن دوری میکنند و تمرکز و توجهشان را بر روی مشکلاتی که در بیرون قرار دارد میگذارند.
- بیش از بقیه احساس به خلوت کردن، تنهایی و حریم خصوصی دارند.
- آنها افرادی مستقل و بسیار خودمختار هستند.
- منزلتی که برای اشیا و اشخاص در نظر میگیرند را به صورت قالبی و ثابت تعریف نمیکنند. بلکه بر این باورند که این منزل در تحول و پویا است.
- همه آنها از تجربیات معنوی و یا روحانی خود صحبت میکنند. این تجربیات صرفاً مذهبی نیستند.
- آنها معتقدند که با همنوعان خود همانند هستند و تفاوتی میان ارزش انسانها نیست.
- همه آنها روابطی معدود با کسانی که دوست دارند را ترجیح میدهند. روابط سطحی و مصنوعی جایگاهی در زندگی آنها ندارد.
- ارزشهای آزادی خواهی در باور آنها از احترام خاصی برخوردار است. همچنین برای نگرشهای دموکراتیک نیز ارزش خاصی قائلاند.
- آنها وسیله رسیدن به هدف را از خود هدف متمایز میکنند.
- شوخ طبعیای که در گفتار آنها وجود دارد از جنس فلسفه است و خصومتی پشت آن نیست.
- آنها افرادی خلاق هستند.
- همرنگی فرهنگی موضوعی است که همیشه در برابر آن مخالف نشان میدهند.
ویژگی افراد خودشکوفا در نگاه کلی
در نگاه کلی میتوان این گونه بیان کرد که اعتماد به نفس و استقلال دو ویژگی بزرگ و بارزی است که تمام افراد خودشکوفا از آنها برخوردار هستند.
آبراهام مازلو از مطالعه زندگی افراد خودشکوفا به این نتیجه رسید که نیازهایی مانند بقا، نارساییها و یا کمبودها در زندگی نیازهایی نیستند که انسان بتوانند تا ابد برای رفع آنها تلاش کند و در همین جهت زندگی کند؛ بلکه آن چه که برای انسان اهمیت دارد نیازی بزرگتر به نام نیاز به معنا است. معنا نیازی درونی در تمام انسانهاست که از یکپارچگی و همچنین همسازی انسانها سرچشمه میگیرد.
زندگینامه دیگر افراد موفق: اگر به مطالعه زندگینامه افراد موفق علاقه دارید توصیه میکنیم مقالات انوشه انصاری، بیل گیتس، ویلیام شکسپیر و ارنست همینگوی را در رسانۀ دانشگاه کسب و کار بخوانید.
کلام آخر
خیلی خوشحالیم که تا انتهای این مقاله همراه تیم دانشگاه کسب و کار بودید. در این مقاله در کنار هم روایتی جالب از زندگی آبراهام مازلو را مطالعه کردیم و در آخر نگاهی به پژوهش معروف او بر روی انسانهای خودشکوفا انداختیم. آبراهام مازلو یکی از نامدارترین و همچنین تأثیرگذارترین روانشناسها در قرن بیستم است. مازلو با توسعه دادن سلسله مراتب نیازهای انسانها که به هرم مازلو مشهور شد توانست پیشرفت شگرفی را در حوزه روانشناسی انسان گرا رقم بزند. روانشناسی انسان گرا حوزهای در روانشناسی است که به رسمیت شناخته شدن خود را بدون شک به آبراهام مازلو و تلاشهایش در این مسیر مدیون است.
آبراهام همواره به انسانها تأکید میکرد که در زندگی بر روی ویژگیهای مثبت خود تمرکز و تکیه کنند. علی رغم تلاشهایی که در حوزه روانشناسی فردی داشت، بدون شک سهم بزرگی در روانشناسی مثبت گرا نیز بازی کرده است. عمر مازلو نسبتاً کوتاه بود و در سن 62 سالگی چشمان خود را بر روی جهان بست؛ اما در همین عمر کوتاه نیز توانست علاقه و استعداد خود را به خودشکوفایی برساند. تجربههای تلخی که آبراهام در دوران کودکی خود چشیده بود، مانند تنهایی و انزوا و ترسو بودن انگیزهای شدن برای او تا در مسیر خود محکمتر قدم بردارد.
آیا با هرم مازلو آشنا بودید؟ شما کدام یک از ویژگیهای افراد خودشکوفا در خود میبینید؟ نظرات خود را درباره زندگی آبراهام مازلو با ما در میان بگذارید.
منبع: Wikipedia